سیاستهای عمومی مجموعه فعالیتهایی هستند که دولتها برای رسیدگی به مشکلات اجتماعی انجام میدهند؛ مشکلاتی که به رسمیت شناخته شدهاند، بر گروههای اجتماعی مهم اثر میگذارند و حلشان مستلزم پاسخی جمعی است. مقیاس و دامنه این فعالیتها به طور قابلتوجهی در نسلهای اخیر گسترش یافته است، زیرا تصمیمگیرندگان اجتماعی، اقتصادی و سیاسی مشکلات بیشتری را اجتماعی میدانند. مشکلات جدید در دستورکار سیاستهای عمومی از کشوری به کشور دیگر متفاوت است، اما شامل مسائل اجتماعی مانند آموزش، بهداشت و رفاه، چالشهای زیست محیطی مانند تغییرات اقلیمی و نگرانیهای مرتبط با جهانیشدن مانند مهاجرت و نابرابری است.
میلیونها نفر از مشکلاتی که چنین سیاستهایی برای رفع آنها ایجاد میشود، متاثر شدهاند، و همچنین مشروعیت دولتهایی که این سیاستها را طراحی و اجرا میکنند. بنابراین مهم است که بپرسیم تا چه اندازه سیاستها به طور منظم موفق به مهار یا حل مشکلات کانونی خود میشوند. متأسفانه، یک روایت برجسته نشان میدهد که سیاستهای عمومی «اغلب» در انجام این کار شکست میخورند، و برخی حتی ادعا میکنند که این شکست در همه جا وجود دارد. اگر این ادعا درست باشد، سزاوار توجه فوری تصمیمگیرندگان اجتماعی در سراسر جهان است - که باید به دنبال راههای بهتری برای یافتن راهحل برای مشکلات اجتماعی باشند. با این حال شواهدی از این توجه به صورت عمومی دیده نمیشود. زیرا مقامات دولتی در سراسر جهان همچنان به برنامههای سیاستی خود - به طور فعال و حتی غیرانتقادی - ادامه میدهند و معتقدند که شکست در کارشان نه تنها غیرمعمول، بلکه «غیرقابلقبول» است.
اساساً، ادعای «شکست اغلب اتفاق میافتد» با شواهد محدودی پشتیبانی میشود، و مدافعان معمولاً به یک مورد یا نمونه کوچکی از مواردی اشاره میکنند که سیاستها منجر به شکست صریح یا حتی فاجعهبار شده است. بدون شواهدی مبنی بر شکست گسترده، مقامات دولتی استدلال خواهند کرد که آنها دلیلی برای زیر سوال بردن گسترش سیاستگذاری ندارند و در کار خود با شکست مواجه میشوند (به جای اینکه آن را غیرقابلقبول تلقی کنند). و شاید حق با آنها باشد.
مت اندروز از مرکز توسعه بینالمللی دانشگاه هاروارد در گزارش خود به نتایج حاصل از بررسی 999 تجربه مشارکت سیاستی میپردازد و بیان میکند که اغلب سیاستها را نمیتوان «شکستخورده» دانست. در واقع، تا 74 درصد از مشارکتهای سیاستی در نمونه در ارائه خروجیها و نتایج کوتاهمدت و میانمدت موفق تلقی شدند. بانک جهانی به طور فعال این آمار را در گزارشهای سالانه خود نقل می کند که نشان دهنده سطح بالای موفقیت در کار سیاستی است که از آن حمایت میکند. با این حال، این داستان کامل نیست. در رتبهبندیهایی که کمتر گزارش شدهاند، ارزیابهای بانک جهانی همچنین نشان میدهند که تا 91 درصد از مشارکتهای سیاستی با اطمینان انتظار نمیرود که تأثیر طولانیمدت پایدار داشته باشند.
هنگامی که این دادهها با هم ترکیب شوند، نشان میدهد که اغلب مشارکتهای سیاستی اغلب به موفقیت برنامهای سطح پایین تا میانی دست مییابند - بسیج فعالیتهای جدید، ارائه خروجیها و دستیابی به برخی از نتایج - اما بیشتر مشارکتهای سیاستی موفقیت در سطح بالا را به همراه نمیآورند - تأثیر پایداری که حلکننده است. مشکلات اجتماعی که در وهله اول باعث اجرای سیاست شد. اندروز این نتیجه مشترک سیاستهای عمومی را به عنوان «شکست موفقیتآمیز» توصیف میکند: جایی که یک مداخله سیاستی به اندازه کافی محصول سطح پایین و کوتاهمدت ارائه میکند که نوید موفقیت میدهد، اما در نهایت (و به طور مکرر) به تأثیر پایدار و بلندمدت در سطح بالا (رسیدگی به مشکلات کانونی آن) کمک نمیکند. متن کامل این گزارش را میتوانید به پیوست این پست دریافت کنید.