پویا ذکری: امروزه معلم، اساسی ترین عنصر در نظام آموزش و پرورش است و نقش های متعددی از جمله هدایت کننده فرآیند تعلیم و تربیت،الگو،مربی، راهنمای موثر دانش آموزان در رشد شخصیت کودکان، نوجوانان و جوانان بوده میزان صلاحیت ،کارآمدی، علاقه و تسلط حرفه ای وی تعیین کننده ی فرآیند یاددهی- یادگیری است.
طرح رتبه بندی معلمان یکی از مسائل حائز اهمیت در نظام آموزشی و سیاست های دولت یازدهم و دوازدهم می باشد ؛ البته مصوبات و فعالیت هایی در دولت های قبلی برای سامان دهی و مدیریت مسائل معلمان شکل گرفته بود اما از سال ۹۲ تا کنون افکار عمومی ، مطالبات معلمان ، عدم ثبات مدیریتی ، شرایط خاص بین المللی و... به توجه و عزم جدی تری برای ایجاد طرحی نظامند در این باره منجر شد.
نهایتا این طرح با توجه به اسناد بالا دستی آن در مجلس شورای اسلامی با بودجه ای ۲هزار میلیاردی در سال ۹۸ تصویب شد و در حال حاضر ۷۲هزار فرهنگی را تحت پوشش قرار می دهد، ما در این نوشتار طبق مدل جیمز اندرسون به بررسی لزوم رتبه بندی معلمان می پردازیم.
چهارچوب فرآیند سیاست گذاری از نظر جیمز اندرسون
اندرسون بیان میکند که سیاست گذاری عمومی شامل اعمالی است که دولت برای دستیابی به هدف انجام می دهد و الگویی هدفمند از فعالیت است و یک تصمیم منفرد توسط یک گروه یا برخی اشخاص نیست؛و به طور مشخص سیاست گذاری عمومی چیزی بیش از اظهارات سیاست های رسمی مانند آیین نامه ها و قوانین اداری و قضایی است.سیاست گذاری های عمومی به وسیله نهاد های دولتی و مقامات رسمی در خلال فرآیند سیاسی (یا سیاست ها) توسعه می یابند.آنها متمایز هستند زیرا نتیجه اقدام اقتدار آمیز مشروع یک نظام سیاسی هستند;) علاوه اندرسون معطوف هدف بودن ، مثبت یا منفی بودن در اقدام و عوامل سیاسی موثر را از ویژگی های سیاست گذاری عمومی میخواند.او در سیاست گذاری بر نیاز به رهیافت نظری برای مطالعه سیاست گذاری عمومی تاکید دارد. همچنین ضمن تاکید بر اهمیت مراحل فرآیند سیاست گذاری، مطالعات خود را درباره سیاست گذاری در آمریکا بر پایه دو رهیافت فرایندی و نهادی استوار می سازد. در رهیافت اول بر زمینه های فرآیند سیاست گذاری، ابتدا بر عوامل تاریخی و سپس عوامل محیطی چون فرهنگ سیاسی، افکار عمومی، نظام اجتماعی و نظام اقتصادی تاکید دارد و در رهیافت نهادی بر فدرالیسم در نظام سیاسی آمریکا ،تفکیک قوا و نظام حزبی آن کشور را بررسی می کند.
به منظور مطالعه کامل مقاله، فایل پیوست را دانلود نمایید.
مسعود بنافی: ضرورت نقش آفرینی گسترده اجتماعی مردم، و ناتوانی دولت براي حضور و مداخله در مسائل مختلف اجتماعی، هنوز به باور حقیقی بدنه جامعه تبدیل نشده است. توقع از دولت براي انجام صفر تا صدي کامل امور مختلف در سطوح خُرد، جزء لایتجزي باور عمومی افراد جامعه و حتی مسئولین امر است. نگاه به دولت (حکومت) باید از کارگزار همه امور به تسهیلگر امور تغییر یابد. رسوخ این نگاه، مستلزم خودآگاهی و اندیشه تغییر در بین آحاد جامعه و بخش سوم است. این پژوهش تلاشی است براي انعکاس این نگاه در عرصه زندگی شهري و مدارس؛ و میکوشد با الهام از جوامع موفق، الگوهایی از مشارکت فعال مردم و دانشآموزان در امور اجتماعی خود را (به جاي واگذاري همه امور به دولت) به تصویر کشد. بازپروري الگوهاي سبز در عرصه مدارسی که نوعاً با حیاطهاي آسفالت شده و ساختمانهاي بتنی، در اذهان جامعه ایرانی نقش بسته است، سهمیاري این پژوهش است. فضاي شهري و عمده مدارس فعلی کشور، فاقد مؤلفههاي کیفی چون روح، نشاط، سرزندگی و پویایی است و در ساعات غیر کاري یا غیردرسی، کالبد شهر و مدارس بیش از آن که رغبتزا باشد رغبتزداست. این پژوهش، هر چند به اختصار، دریچه نگاه دیگري را به محیط زندگی متفاوت میگشاید.
برای مطالعه متن کامل این مقاله به فایل پیوست مراجعه فرمایید.
مهدی گلوردی: یکی از حوزه هایی که در آن، پراگماتیسم و مطالعات سیاسی تصادم دارند، «خط مشی عمومی[2]» یا آنچه که گاهی اوقات از آن به «علوم خط مشی[3]» تعبیر میشود است. جیمز لاستر و جوزف استوارت[4]، خط مشی عمومی را به عنوان یک فرآیند یا مجموعه الگوهایی از فعالیتهای دولتیِ تصمیماتی که برای حل برخی مشکلات عمومی- هم واقعی و هم خیالی- طراحی شده اند، تعریف کرده اند. یک وجه اشتراک آشکار، میان فرآیندهای دولتی خط مشی گذاری و فرآیندهای پژوهشی پراگماتیستی، تاکید مشابه هر دو، بر حل مساله است. در این مورد، جیمز کمپل[5] استدلال میکند که خط مشی گذاری پراگماتیستی، باید همانند فرآیند پژوهش و تجربه علمی[6]، باز[7] باشد [همه سنجههای خطمشی باید به عنوان آزمونهایی که پیامدهای آتیشان آزمون شده اند، در نظر گرفته شوند]. به عنوان پیامدی از این آزمون، این برنامه، بازنگری مستمر[8] را هموار خواهد کرد. با این حال، قبل از حل یک معضل عمومی، خط مشی گذاران، در ابتدا، باید بر روی خصیصه های محیط یا بستری خط مشیی که این معضل در آن بوجود آمده، توافق نظر داشته باشند- چیزی که تحلیلگران خط مشی، از آن به عنوان «دستور کار» یا «چهارچوب مساله» یاد میکنند و دیوئی آن را «موقعیت و تعریف معضل[9]» نام نهاده است. به زعم هوک[10]- یکی از شناخته شدهترین شاگردان دیوئی- پراگماتیسم، روش بهتری را برای چهارچوب بندی یک معضل خط مشی، ارائه میکند: یک نوع پختگی روششناختی[11] که هم مساله در حال مناقشه عمومی را وضوح می بخشد و هم فقدان مسائل واقعی یا اصیل را آشکار میکند. از اینرو، گزینه های تصمیمی را که روی میز ما باز است، واضح میکند.
علاوه بر پراگماتیستهای فلسفی، دانشمندان خط مشی گذاری نیز بر تشابهات میان مطالعات خطمشی و پراگماتیسم پرداخته اند. در واقع، هارولد لاسول[12]، یکی از شخصیتهای کلیدی در شکل گیری علوم خط مشی، بیان کرده است که آثار دیوئی و دیگر فلاسفه آمریکایی پراگماتیست، یک مثال عالی از آن چیزی است که ممکن است مورد انتظار باشد [... هنگامی که دانشمندان خط مشی] به سرعت اقدام به بررسی نهادهای اجتماعی و [سیاسی] میکنند. مفسرانی، از قبیل تارگرسن و فیشر[13] بیان میکنند که علوم خط مشی، چرخش بسیار قوی پوزیتویستی را که مابقی علوم سیاسی (از طریق انقلاب رفتارگرایی)، در حد گستردهای اتخاذ کرده اند، اتخاذ نکرده اند، چرا که لاسول، خط مشی گذاری را به عنوان فرآیندی طبیعت گرایانه و زمینهای[14] تصور کرده است، بعبارت دیگر، برابر با میزانی که دیوئی، پژوهش تجربی را تصور کرده است. پس از مرور این ارجاعات متعدد به پراگماتیسم که توسط دانشمندان پیشرو خط مشی شکل گرفته است، جیمز فار[15] نتیجه گیری کرده است که چنین توجه متنوعی، در هر مورد، بیان میکند که تا چه اندازه تاثیر دیوئی، حتی در یک رشته خیلی عملگرا، مثل علم خطمشی، پراکنده یا نامعین بوده است. همچنین، رجوع جزئی به پراگماتیسم در دانش خط مشی، ضرورتاً به معنای حضور یا تاثیر پراگماتیسم فلسفی نیست. این میتواند بیانگر معنای عمومی تری از این واژه باشد. با این وجود، یک خط مشی عمومی، همان چیزی است که دیوئی ازآن، به عنوان «طرح پیشنهادی[16]» یاد میکند، به این معنا که این طرح پیشنهادی، برخی راه حلهای ممکن را برای یک معضل اجتماعی یا سیاسی ارائه میکند. به زعم فرانک فیشر[17]، از نظر دیوئی، خط مشی ها، طرحهای عملی را ارائه میکنند که از بدیل هایی انتخاب شده اند که به لحاظ علمی، پیامدهای مشاهدهپذیری دارند که مبنایی برای آزمون معتبر فراهم میکنند. اگرچه اتحاد پراگماتیسم و خط مشی عمومی، در یک برنامه پژوهشی منسجم، شکل نگرفته است، با این حال، دانشمندان هر دو (پراگماتیسم و خط مشی)، به کشف اینکه چگونه پراگماتیسم میتواند به عنوان یک منبع نظری برای پرداختن به موارد و مسائل خطمشی خاص خدمت کند، ادامه میدهند.
بنابراین، ساختن پلهایی میان مطالعات سیاسی و پراگماتیسم فلسفی، در راستای درخواست دیوئی از فلسفه، جهت پرداختن به «مشکلات انسانی[18]» است. همانطور که در بحث مدیریت دولتی میان پراگماتیستهای کلاسیک و نئوپراگماتیستها، مشاهده شده است، به طور اجتناب ناپذیری، عدم توافقهای درون بخشی بر روی شایستگی های نسبی رویکردهای مختلف، پدیدار خواهد شد. با این حال، به طور کلی، سرمایه گذاریهای جدی دانشجویان و دانشمندان سیاسی در تلاش برای نشان دادن این که ایده های پراگماتیستی و واقعیتهای سیاسی، ویژگیهای مستمر تجربه انسانی هستند، سهم مهمی را بازگردانده است.
منبع:
SamiPhilstrom (2011).The Continuum Companion to Pragmatism . Continuum International Publishing Group
[1] . دانشجوی دکتری مدیریت دولتی- گرایش خطمشی گذاری- پردیس فارابی دانشگاه تهران- ایمیل: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
[2]. public policy
[3]. policy sciences
[4]. James Lester and Joseph Stuart
[5]. James Campbell
[6] . به معنای تجربه آزمایشگاهی است. (مترجم)
[7] . به معنای قابل تنظیم و تغییر بودن است. (مترجم)
[8]. ongoing revision
[9]. location and definition
[10]. Sidney Hook
[11]. methodological sophistication
[12]. Harold D. Laswell
[13]. Douglas Torgerson and Frank Fischer
[14]. naturalistic and contextualized process
[15]. James Farr
[16]. proposal
[17]. Frank Fischer
[18]. the problems of men
حسين قلجي[1]
چكيده
اين مقاله در پي پاسخ به اين پرسش ها مي باشد كه: تعريف فرهنگ و سياست فرهنگي چيست؟ چه چيزهايي جزء فرهنگ شناخته مي شود؟ حکومت چقدر رسالت فرهنگي براي خود قائل است؟ فرهنگ تعريفي بسيط دارد يا معنايي باريک بينانه؟
ادامه مطلب: چالشهای جهانی شدن و الزامات تحمیلی آن بر سياستگذاري فرهنگي
نماینده مردم تهران در مجلس هفتم گفت من به عنوان یک جامعهشناس از اول هم با دادن پول نقد آن هم به همه مردم مخالف بودم زیرا این دمدستیترین کار ممکن است.
ادامه مطلب: افروغ: از اول هم با دادن پول نقد به مردم مخالف بودم
آقایان سیاستگذار! مستقلها را جدی بگیرید نه آنها که نان را به نرخ روز می خورند و نه آنها که سیاست زدگی از سر و رویشان می بارد!
- دسته: سیاست گذاری فرهنگی
- بازدید: 915
شبکه ایران/اینکه منتظر بنشینیم تا آن طرف بیاید از فلان اثر هنری انتقاد کند و بعد به فکر پاسخگویی بیفتیم روشی است که هر زمانی که کاربرد داشته باشد در روزگار ما کاربرد ندارد. روزگار ما در گام اول تبیین مفصل برنامه های فرهنگی را می طلبد آن هم از طریق رسانه های مستقل و یا لااقل شبه مستقل!
مشاور رئیس قوه قضائیه با حضور در ندامتگاه شهرری بر تعامل جامع نهادهای ذیربط بر امور زندانیان تأکید کرد.
ادامه مطلب: تاکید بر نقش سازنده نهادهای سیاستگذار جهت کاهش معضلات زندان
مدیرکل امور بانوان و خانواده استانداری گیلان با تاکید بر ضرورت سیاستگذاری دستگاه های اجرایی برای ایجاد اشتغال بانوان گفت : رفع بخش مهمی از مشکلات زنان در گرو ایجاد فرصت های شغلی مناسب برای این قشر از جامعه است .
ادامه مطلب: رفع مشکلات اقتصادی زنان مستلزم ایجاد فرصت های شغلی است
دولتها در سیاستگذاریها جایگاهی برای سازمانهای غیردولتی تعریف نکردهاند
- دسته: سیاست گذاری فرهنگی
- بازدید: 2922
مدیرکل دفتر توسعه مشارکتهای مردمی و سازمانهای مردم نهاد ستاد مبارزه با مواد مخدر گفت: دولتها در سیاستگذاری و نظارت جایگاهی برای سازمانهای غیردولتی تعریف نکردهاند.
ادامه مطلب: دولتها در سیاستگذاریها جایگاهی برای سازمانهای غیردولتی تعریف نکردهاند
جلسه شورای سیاستگذاری مالکیت معنوی، صبح امروز در وزارت دادگستری برگزار شد.
به گزارش واحد مرکزی خبر به نقل از روابط عمومی وزارت دادگستری ، حجت الاسلام والمسلمین مصطفی پورمحمدی وزیر دادگستری، در این جلسه با اشاره به اهمیت جایگاه مالکیت معنوی، خواستار توجه ویژه مسئولان به این حوزه برای حفظ حقوق شهروندان و کشور شد.
روزنامه دنیای اقتصاد- نقش دولت و سیاستگذاریهای آن در جایگاه رفیعی قرار دارد، زیرا سیاستهای دولت است که به بازیگران اقتصادی و اجتماعی کشور علامت میدهد.
علی مرادخانی معاون امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی طی احکام جداگانه ای، در بخش موسیقی کلاسیک ایرانی داریوش طلایی، مجید کیانی، رامبد صدیف، شهرام ناظری و حسین علیزاده را به عنوان شورای سیاستگذاری این بخش معرفی کرد.
ادامه مطلب: اعضای شورای سیاستگذاری هشتمین جشنواره موسیقی جوان حکم گرفتند
دبیرخانه شورای سیاستگذاری پیشگیری از آسیب های اجتماعی مشهد افتتاح خواهد شد
- دسته: سیاست گذاری فرهنگی
- بازدید: 1945
همزمان با ایام الله دهه مبارک فجر، دبیرخانه شورای سیاستگذاری پیشگیری از آسیب های اجتماعی ورزش و جوانان استان در مشهد افتتاح خواهد شد.
ادامه مطلب: دبیرخانه شورای سیاستگذاری پیشگیری از آسیب های اجتماعی مشهد افتتاح خواهد شد
یک فعال حوزهی رسانه دربارهی فضای ایجادشده برای رسانهها معتقد است: مردم و رسانهها در انتخابات ریاست جمهوری امسال به تغییر فضا و باز شدن روزنههایی برای تنفس بهتر رأی دادند.مسعود حیدری در گفتوگو با خبرنگار رسانه خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، با بیان اینکه حرکت رسانهها به سمت فضای بازتر ناشی از فضای انتخابات ریاست جمهوری بود، اظهار کرد:
ادامه مطلب: نحوه سیاستگذاری دولت برای رسانهها رضایتبخش نیست
سیر سیاستگذاری آموزش در دولتهای بعد از انقلاب
اگرچه در این دولتها با توجه به کارهایی که انجام شده است نرخ باسوادی افزایش پیدا کرده و پوشش تحصیلی هم گسترش داشته است اما کمبود امکانات آموزشی، توزیع نامناسب اعتبارات آموزشی، پایین آمدن استانداردهای کیفی آموزش و عدم تعادل بین عرضه و تقاضای آموزشی از جمله مشکلاتی است که نظام آموزش و پرورش از ابتدا تا کنون با آن مواجهه بوده است.
چرخه سیاستگذاری تاکید بر وجود فازهای گسسته و مختلف در فرآیند سیاستگذاری دارد
- دسته: مقالات
- بازدید: 7151
گزارش فصل چهارم کتاب فیشر را اینجا نیز می توانید بخوانید:
حنانه اکبری نوری
مقدمه
در بخش چهارم کتاب فیشر، وانر جان و کای ویریچ به بررسی وجوه گوناگون نظریات پیرامون تئوری چرخه سیاستگذاری می پردازند. در ابتدا عنوان میشود که چرخه سیاستگذاری تاکید بر وجود فازهای گسسته و مختلف در فرآیند سیاستگذاری دارد از اینرو ضمن داشتن مزایای گوناگون، به دلیل تاکید بر مراحل متفاوت و گسسته در فرآیند سیاستگذاری هم به لحاظ تجربی و هم به لحاظ علمی مورد انتقاد قرار می گیرد.
مدل چرخهای نمونهای سادهسازی شده از جهان واقعیت
لاسول اولین فردی بود که چرخه سیاستگذاری را مطرح کرد. مدل لاسول از هفت مرحله تشکیل شده بود: آگاهی (شناخت)، اعلام (اعلام انتخابهای مشخص شده)، تجویز، مساعدت (کمک گرفتن از عناصر گوناگون)، به کارگیری (اجرا)، خاتمه و ارزیابی. این مدل، به چارچوب بنیادب در مطالعات سیاستگذاری منجر شد که انواع گوناگونی از مدل های چرخه سیاستگذاری بر اساس این مدل شکل گرفتند. امروزه مدل معمول در توصیف ساختار چرخه سیاستگذاری شامل : دستورکار، صورت بندی سیاست، تصمیم گیری، اجرا و ارزیابی (که منجر به خاتمه میشود) است.
مدل لاسول از ابعاد گوناگون مورد انتقاد قرار میگیرد که در ادامه به نمونههایی از آن اشاره می کنیم:
1. این مدل بیشتر جنبه هنجاری و تجویزی دارد؛
2. مدل سادهسازی شده است و در جهان واقعیت فرآیند سیاستگذاری اینگونه صورت نمیگیرد؛
3. فرآیند سیاستگذاری در جهان واقعی مرحلهای و گسسته نمیباشد بلکه برگشت پذیری در فرآیند سیاستگذاری اتفاق می افتد؛
4. مدل لاسول یک نمونه آرمانی از مدلهای عقلانی است؛
5. در جهان واقعی افراد به اطلاعات کامل جامع برای انتخاب بدیلهای سیاستگذاری دسترسی ندارند.
با این وجود مدل لاسول به دلیل انتقاد از رویکردهایی که تنها به تحلیل یک نهاد و سلطه نهادهای دولتی میپرداختند، موجب شد در تحلیل فرآیند سیاستگذاری از نگاه سنتی فراتر رود و به اندازه گیری نقش عناصر و بازیگران گوناگون در فرآیند سیاستگذاری بپردازد وهمین طور ویژگی چرخهای بودن این فرآیند تاکید بر بازخوران سیاستهای اجرا شده در فضای خارجی و فضای داخلی سیاستگذاری دارد.
با وجود محدودیتهایی که نظریه چرخه سیاستگذاری دارد، این مدل در مطالعات زیادی مورد استفاده قرار گرفته و با استفاده از این مدل سیاستهای گوناگون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتهاند.
مراحل چرخه سیاستگذاری
1. دستور کار: شناسایی مشکل و انتخاب مسائل
یکی از مفروضه های اساسی سیاستگذاری شناسایی مساله سیاستگذاری است. باید یک مساله اجتماعی مورد تعریف قرار گیرد و لزوم دخالت دولت احساس شود. این مرحله توجهات را به مساله جلب می کند. عناصر درون دولتی و برون دولتی بر شکل دادن دستور کار سیاستگذاری دخیل هستند.
دستور کار سیاستگذاری به صورت های گوناگون شکل می گیرد:
1. موضوعات مربوط به دستور کار توسط نهادهای حکومتی و رسمی شکل می گیرد. و این دستور کار متفاوت از دستور کار رسانه های جمعی و نهادهای عمومی است، با وجود این که شکلگیری دستور کار با تمرکز بر نهادهای رسمی و حکومتی مورد بررسی قرار می گیرد، اما مکانیزم شناسایی مشکلات و انتخاب مسائل ارتباطی تنگاتنگ با دستور کار رسانه های جمعی و عمومی دارد.
2. دستور کار سیاستگذاری، یک فرآیند سیاسی است که بازیگران بیرونی و درونی حکومت سعی در تاثیرگذاری و شکلدهی آن را دارند در نتیجه تاثیرگذاری خارج از کنترل یک بازیگر منفرد است.
3. دستور کار سیاستگذاری انتخاب میان مسائل و مشکلات مختلف است. در واقع دستور کار فرآیند ساختاربندی مسائل سیاستگذاری است. سوال اساسی این است که چه مسائلی در دستور کار قرار میگیرند؟ مکانیزم انتخاب این مسائل چیست؟
4. مطالعه دستور کار سیاستگذاری در انتقاد به پلورالیسم در ایالات متحده شکل گرفت. رویکردی سنتی بیان میداشت که دستور کار ماحصل تعارض میان تعارض دو بازیگر است، رویکردی دیگر عنوان داشت که دستور کار ماحصل فرآیند پالودن مسائل و مشکلات است.
مرحله مهم در دستور کار سیاستگذاری قرار دادن مساله شناسایی شده به دستور کار سیاسی رسمی است. به طور مثال یک تعریف قابل قبول از مساله و ایجاد یک تصویر خاص می تواند در این امر موثر باشد.
5. در حالی که در دموکراسیهای لیبرال گفته میشود که شناسایی مسائل در عموم، رسانهها و جوامع عمومی حرفه ای مشخص شکل می گیرد، دستور کار حقیقی سیاستگذاری توسط الگوهای متفاوت در چارچوب ترکیبی از بازیگران و نقش عموم شکل می گیرد. یک الگو شکلگیری دستور کار توسط فشار بازیگران اجتماعی به حکومت ها برای قرار دادن یک مساله در دستور کار است که با ابزارهای گوناگونی چون: کسب حمایت عمومی. الگوی دوم دستیابی مستقیم گروه های ذینفوذ به نهادهای حکومتی است. الگوی سوم شکلدهی دستور کار سیاستگذاری توسط نهادهای دولتی بدون دخالت بازیگران غیردولتی است و کسب حمایت عمومی توسط نهادهای حکومتی بعد از قرار دادن مسائل در دستور کار. و مدل چهارم قرار دادن مسائل در دستور کار توسط نهادهای حکومتی در زمانی که توجه عمومی زیادی به مسالهای جلب شده است.
6. دستور کار سیاستگذاری در اثر وقوع اتفاقات خاص و ناگهانی شکل میگیرد. در واقع اتفاقات غیرمنتظرهای که توجه عمومی را به خود جلب کرده و رسانه های جمعی به آن به صورت گسترده پرداخته در نتیجه سیاستگذاران ناچارا باید آن ها را در اولویت قرار داده و به آن بپردازند. هرچند عمر این گونه مسائل در چرخه سیاستگذاری اصولا کوتاه است.
عناصر گوناگون مادی (شرایط محیطی) و غیر مادی (ایدهها، ایدئولوژیها) در شکل دهی دستور کار سیاستگذاری اثر دارند. مدلهای اولیه دستور کار بیشتر بر عناصر اقتصادی و اجتماعی در شکلدهی دستور کار تاکید داشتند اما نمونه های جدید بر عنصر ایدهها و ایدئولوژی در شکلگیری دستور کار و ارزیابی نتایج آن تاکید می کنند. در واقع این عناصر شکلدهنده تصویر سیاست هستند. در نتیجه با توجه به تعامل عناصر گوناگون در شکلگیری دستور کار سیاستگذاری، مدل آن یک نمونه عقلانی از انتخاب بدیلهای نمی تواند باشد.
یکی از مدلهای تاثیرگذار در این زمینه مدل جریان های چندگانه کینگ داون است. او مفهوم پنجره های فرصت را بیان میکند که در زمانی خاص برای سیاستی خاص باز میشوند. پنجره سیاستگذاری زمانی گشوده میشود که سه جریان مستقل و مجزا ، جریان سیاستگذاری(راه حل ها)، جریان سیاست ها( احساسات عمومی، تغییر در دولتها) و جریان مشکلات (ادراک مشکل) با هم در یک نقطه تلاقی کنند.
در مجموع ما در مسائل دستور کار سیاستگذاری هم شاهد دورههایی از ثبات و هم شاهد دوره هایی از تغییرات سریع هستیم. که این مساله کمک می کند فهم بهتری از فرآیند چرخه سیاستگذاری داشته باشیم.
2. صورت بندی سیاستها و تصمیم گیری
هرچند برخی از اندیشمندان میان صورتبندی سیاست ها و تصمیمگیری تفاوت قائل میشوند اما به دلیل مشابهت ها و هم پوشانی های این دو حوزه در این کتاب به یک معنا به کار برده میشوند. در ارتباط با مکانیزم صورت بندی مسائل و تصمیم گیری نظریات گوناگونی وجود دارد که در ادامه به آن ها اشاره میشود.
1. صورت بندی عبارت است از تبدیل تقاضا ها، پیشنهادات، ورودیهای سیستم و مشکلات مطرح شده به برنامه های حکومتی.
2. بخش عمده ای از نظریات تصمیم گیری وامدار نظریات سازمانی هستند، مانند: طرحریزی سیستمهای برنامهریزی بودجه[1]( که به مثابه ابزاری برای برنامهریزی عقلانی، تحلیل هزینه و فائده و ابزاری برای تحلیل سیاست ها محسوب میشود).
3. تصمیم گیری عبارت است از جمعآوری و پردازش اطلاعات و حل منازعه در درون و میان نهادهای دولتی و کنشگران عمومی و خصوصی.
4. صورتبندی مشکلات توسط نهاد بروکراسی اداری و کارمندان عالی رتبه دولت انجام میگیرد. در مقابل این نظریه عنوان میشود صورتبندی توسط شبکه های سیاستگذاری که درون جامعه و دولت پراکنده هستند شکل میگیرد اما تصمیم گیری نهایی در مورد سیاستگذاری خاص در قلمروی نهادهای مسئول قرار دارد.
5. دیدگاه کثرتگرایانه به تصمیمگیری که تاکید بر منافع بسیار و رقابت آمیز وجود دارد.
6. دیدگاه کورپراتیستی که تاکید بر کثرت نهادها با تاثیرات زیاد دارد.
7. تئوری های شبکه ای به سیاستگذاری و وجود شبکههای سیاستگذاری با روابط افقی میان کنشگران و توسعه گونه های خاص شبکهها ناشی از روابط تاریخی دولت و جامعه می باشد.
یک جنبه اساسی در صورت بندی مسائل، توصیههای سیاستی میباشد، در واقع مدل حال حاضر بیشتر بر بعد هنجاری تاکید می کند تا تعامل عمگرایانه و مشارکتی. به همین دلیل در سال های اخیر نقش اتاق های فکر و اندیشکدهها پررنگ تر شده است.
3. اجرا
بیانگر کارهایی است که در خصوص یک تصمیم و هدف در بخشی از حکومت، باید انجام بپذیرد یا نباید انجام بگیرد. در ادامه به نظریات مربوط به مرحله اجرا میپردازیم.
نمونه ایده آل فرآیند اجرا: 1. مشخص ساختن جزئیات برنامه،2. تخصیص منابع،3. تصمیات.
1. دیدگاه کلاسیک مرحله اجرا با تصویب قوانین توسط اجرا به پایان می رسید در واقع این نقطه را مرحله پایان اجرا می دانستند.
2. نگاه اولیه به اجرا نگاه بالا-پایین و نگاه سلسله مراتبی بود. و شکست سیاست ها را ناشی از عدم تعاملات درونی و میانی سازمان ها و نهادهای دولتی و گروه های هدف و همچنین طراحی بد سیاست بر پایه فرضیات اشتباه در مورد رابطه علت و معلولی می دانستند. بر این اساس به ارزیابی ابزارهای سیاستی می پرداختند و به اهمیت رابطه میان انتخاب ابزار و اجرای سیاست می پرداختند. گاهی اثرات منفی دخالت دولت را مورد بررسی قرار می دادند.
2. نگاه دیگر چشمانداز پایین-بالا بود که در ابتدا، نقش مرکزی نهادهای اجرایی و پرسنل آن ها در شکل دهی خروجی سیاستی حقیقی مورد شناسایی قرار گرفت؛ به ویژه الگوی مقابله با خواسته های متنوع واغلب متناقض مرتبط با سیاست ها که یک موضوع مداوم در این خط تحقیقاتی است. ثانیا، تمرکزبر روی سیاست های مجزا که به عنوان ورودی هایی در نظر گرفته می شد که تبدیل به فرآیند اجرا می شد، تکمیل شد. و ثالثا، به طور فزاینده ای حلقه های ارتباطی و شبکه ها میان شمار زیادی از بازیگران دولتی و اجتماعی در یک محدوده سیاستی مشخص را به رسمیت می شناسد، که این امر موجب می شود نگاه سلسله مراتبی میان فهم تعاملات اجتماع و دولت از میان برود.
بر اساس مطالعات تجربی متعدد در زمینه سیاستگذاری، نگاه کلاسیک سلسله مراتبی حکمرانی کنار گذاشته شد. شبکه های سیاستگذاری و روش های مذاکره ای جهت هماهنگی میان بازیگران خصوصی و عمومی مورد توجه قرار گرفت و عرصه تعاملات این دو حوزه مورد بررسی قرار گرفت که این امر منعکس کننده شرایط جوامع مدرن بود. در نتیجه نگاه دولت-محور در اجرای سیاست ها رو به افول رفت.
4. ارزیابی و خاتمه
سیاستگذاری، قرار است که در حل مشکل مشارکت کند یا حداقل در کاهش مشکلات نقش داشته باشد. در مرحله ارزیابی چرخه سیاستگذاری، نتایج در نظر گرفته شده سیاست ها در مرکز توجه قرار می گیرد. در نهایت منطق هنجاری قابل قبولی که سیاستگذاری می بایست در برابر اهداف مورد نظر و تاثیرات آن به کار می برد نقطه آغازین ارزیابی می شود. با این وجود، ارزیابی نه تنها با مرحله پایانی چرخه سیاستگذاری مرتبط است بلکه با مرحله خاتمه یا مرحله طراحی مجدد بر مبنای مسائل تغییر یافته در طول فرآیند و هم چنین مرحله دستور کار سیاستگذاری مرتبط است. در همین زمان، تحقیقات ارزیابی یک شاخه مجزا در علوم سیاسی را شکل می دهد که بر نتایج مورد نظر و پیامدهای ناخواسته سیاست ها تمرکز می کند. مطالعات ارزیابی محدود به یک مرحله خاص در فرآیند چرخه سیاستگذاری نیست، بلکه این چشم انداز بر کل مراحل چرخه سیاستگذاری نظر دارد و به کار گرفته می شود. در ادامه به چند نکته مهم در خصوص ارزیابی اشاره شده است:
1.تحقیقات ارزیابی در ایلات متحده ظهور پیدا کرد این تحقیقات بعدها از طریق کشورهای OECD گسترش پیدا کرد و با اقدامات مداخله گرایانه دولت رفاهی و سیاست های اصلاحی مرتبط بود.
2. ارزیابی علمی متمایز از ارزیابی اداری و دولتی است. ارزیابی سیاسی از طریق بازیگران متنوع در صحنه سیاسی همانند رسانه های عمومی و دولتی صورت میگیرد. نه تنها مطالعات علمی، بلکه گزارش های دولتی، مناظرات عمومی و فعالیت های نمایندگان احزاب مخالف نیز از عناصر اساسی در ارزیابی محسوب می شود.
3. مدل کلاسیک ارزیابی در دموکراسی های لیبرال توسط دادگاه های قانونی و قوانین گذاری ها صورت میپذیرفت.
4. در برخی ار رویکردها ارزیابی خروجی های سیاستی و نتایج با توجه به موقعیت و منافع و ارزش های یک بازیگر مشخص صورت می گرفت. دوما، تعریف ناقص از اهداف سیاستگذاری یک مانع عمده بر سر راه ارزیابی سیاست بود. به دلیل آن که دولت ها نمی خواهند مقصر شناخته شوند ، اهداف را دقیق تعریف نمی کنند چرا که ریسک شکست را نمی خواهند بپذیرند.
5. ارزیابی می تواند به الگوهای متنوعی از سیاست های آموزشی منجر شود. یکی از الگوها تقویت سیاست های موفق است.
6. ارزیابی می تواند به فسخ یا پایان سیاست منجر شود. که این امر اجازه می دهد اولویت های سیاستی دیگری ظاهر شود.
انتقاد
یکی از انتقادهای مطرح در خصوص مجزا بودن مراحل سیاستگذاری است. جدایی آشکار صورت بندی سیاست و اجرای سیاست به ندرت در جهان واقعی سیاستگذاری اتفاق می افتد منتقدان معتقدند که این مدل باید با مدل های پیشرفته جایگزین شود. این مدل از عدم دقت توصیفی رنج می برد. مراحل به صورت گسسته نیستند و با هم همپوشانی دارند. از لحاظ ارزش مفهومی، مدل چرخه سیاستگذاری از فقدان عناصر تعریف شده چارچوب نظری نیز رنج می برد. توضیحات منطقی در خصوص گسست مراحل را ارئه نمی دهد.
چرخه سیاستگذاری بر مبنایی یک نگاه بالا-پایین و سلسله مراتبی است. که از بالا دستور گرفته می شود. در نتیجه تمرکزها تک بعدی خواهد بود. تعامل میان برنامه های متنوع و قوانین و هنجارها و همه عناصر توجه اولیه را به خود جلب نمی کند. خیلی از عناصری که مربوط به حل مساله نیست به طور نظامند مورد غفلت قرار می گیرد. نقش دانش و ایده ها در کل فرآیند سیاتگذاری در این مدل مورد غفلت قرار می گیرد.
به طورکلی مدل چرخه سیاستگذاری بیش از حد ساده شده است و نمایانگر دنیای واقعی نیست. و همین طور درهم تنیدیگی عناصر و سطوح مختلف در فرآیند سیاستگذاری در این مدل نادیده انگاشته می شود. رویکرد انتخاب عقلانی نهادی، مدل های نفوذ سیاستگذاری و نظریه تعادل نشانه گذاری شده از مدل های جایگزین چرخه است.
محدودیت ها و سودمندی چشم انداز چرخه سیاستگذاری
با توجه به نقدهای عنوان شده این نظریه نمی تواند به عنوان یک چارچوب نظری از فرآیند سیاستگذاری کار کند. تحقیقات سیاستگذاری با کاربرد نظریه تحلیل علمی مرتبط نبوده است و به جای آن فهم متفاوت و جزئی از پویایی های داخلی و منحصر به فرد فرآیندهای پیچیده سیاستگذاری مدنظر بوده است. با این حال چارچوب نظریه چرخه سیاستگذاری می تواند در فهم عناصر تاثیرگذار مرکزی، شرایط پیشین پیچیده و خروجی های متنوع و ارزیابی آن ها موثر باشد. و ان نگاه بالا-پایین و سلسله مراتبی به فرآیند سیاستگذاری را از میان بردارد.
هم چنین نقش چرخه سیاستگذاری در غنا بخشی به ادبیات سیاستگذاری قابل انکار نیست. مطالعات تجربی بسیار با توجه به این نظریه شکل گرفته است و در ارنباط با اثرات نتایج و تجزیه و تحلیل مداخلات الگویی در اختیار قرار می دهد و ارتباطات میان بازیگران مختلف. اما هنوز مساله اساسی این است که کدام بازیگران در شکل گیری سیاست و فرآیند سیاستگذاری نقش مرکزی دارند.
طی 70 سال گذشته تاکنون احداث جاده، برقبرسانی به روستاها، پاکسازی رودخانهی مقدس گنگز جز اقدامات توسعهای دولتهای پیشین هند بوده است. در حال حاضر مورد دیگری نیز به عنوان عاملی سیاسی ظهور یافته است و آن شاد کردن مردم است. در جولای، ایالت مادیا پرادش در مرکز هندوستان اعلام کرد که وزرات شادی را تاسیس خواهد کرد و برنامههایی جهت شاد کردن مردم مانند هنر، یوگا، سفرهای زیارتی رایگان برای افراد مسن را ترتیب خواهد داد. همچنین مرکز فناوری خاهاداپور نیز برنامهای را برای مطالعه دربارهی علم شادی انجام خواهد داد که در هند جز اولین مرکز تحقیقاتی در این مورد به شمار میرود و در آن شاخصها و عوامل شادی به صورت علمی بررسی میشود.
از ماه اکتبر نیز دانشآموزان درسهایی را بین 12 -14 ساعت برای شاد بودن با کمترین هزینه میتوانند مطالعه کنند و طی سالهای آتی مرکز برنامههای طولانیتری را ارائه خواهد کرد. این موضوع الهامبخش کشور همسایهی هند یعنی بوتان شده است که از دههي 1970 شاخصهای توسعهي داخلی از قبیل تولید ناخالص داخلی را کنار گذاشته و معیار رشد شادی ملی را جایگزین آن کرده است زیرا که معتقدند سلامت روانی و شادی شهروندان باعث رشد مادی نیز میشود و البته باعث نتایج موثر در کشور بوتان شد. دستاورد کشور بوتان باعث تشویق برخی از اقتصاددانان برجسته مانند جفری سَکز شده است و بر این اساس میگوید رضایتمندی شهروندان بخشی مهمی از توسعهي اقتصادی است. در سال 2012 بر اساس دیدگاه سکز، سازمان ملل اولین گزارش را دربارهی شادی منتشر کرد که در آن میزان شادی در 156 کشور بررسی شده است. در آخرین گزارشی که سازمان ملل در ماه مارس امسال منتشر کرد، هندوستان در رتبهی صد و هجدهم قرار دارد و عقبتر کشورهایی مانند چین، پاکستان و بنگلادش قرار گرفته است. در هند از هر 5 نفر یک نفر در زندگیاش به افسردگی مبتلا شده و در سال 2014 نیز 131666 نفر اقدام به خودکشی کردهاند که 8068 نفر آنان اشتغال به تحصیل داشتهاند. هندوستان تنها 0.06 درصد از بودجهی سلامتش را صرف سلامت روانی میکند و به ازای هر 343000 نفر یک روانشناس وجود دارد. این رقم درانگلستان برای این جمعیت 60 روانشناس است. در سال 2014 دولت نارندرا مُدی(نخست وزیر هند) اولین سیاستگذاریهای حوزهي سلامت روان را آغاز کرد که بر روی آموزش پزشکان در مورد مراقبتهای روانی و جلوگیری از خودکشی است. اما ممکن است سالها طول بکشد تا این سیاستها در جامعه نتیجه بخش باشد.
مترجم: نیرا منتخبی، منبع: گاردین، تاریخ: 22 سپتامبر
اگر در مدارس کار کرده باشید، متوجه خواهید شد که در استخدام معلمان بحران وجود دارد. جذب معلم در مناطق محروم بسیار سخت است. بسیاری از معلمان پس از استخدام در مدارس مناطق محروم نیاز به حمایت دارند زیرا به دلیل عدم توانایی در تحمل شرایط در اولین سال ورودشان مدرسه را ترک میکنند. آموزش معلمان امر دشواریست و وقتی آنان مدارس را ترک میکنند، تخصص و تجربهی کاریشان را نیز به خود میبرند و این به معنای هدر رفت حجم بالایی از منابع است و در عین حال به مناطق محروم آسیب پذیر جامعه نیزصدمه میزند. اما برای جلوگیری از این موضوع چه کار باید کرد؟
افزایش حقوق معلمان: پرداخت دستمزد بیشتر به معنای با ارزش بودن حرفهی فرد است و دغدغههای مالی فرد را که باعث رها کردن شغلشان میشود، کاهش میدهد. همچین رابطه مستقیم میان افزایش دستمزد معلمان با میزان پیشرفت و موفقیت دانشآموزان وجود دارد. پس اگر برایمان کیفیت تدریس مهم است باید به همان اندازه به آنان دستمزد تعلق گیرد.
پرداخت دستمزد بیشتر به معلمان در مدارس کم درآمد: نرخ بالای دستمزد برای کسانی که در مناطق محروم تدریس میکنند، میتواند خطرهایی که سلامت معلمان را به دلیل استرس زیاد تهدید میکنند، جبران کند. در آمریکا، "مرکز فعالیت انتقال استعداد" برای معلمانی که بهرهوری و اثر بیشتری دارند، پاداش پرداخت میکند. حداکثر پاداشی که در مدرسهای در مناطق پر درآمد پرداخت میشود سالانه 2000 دلار است. اما میزان پاداشی که در مناطق کمدرآمد به معلم تعلق میگیرد 20000 دلار در سال است. این اقدام به شدت باعث افزایش نتایج در مناطق محروم شده است.
افزایش فضای همکاری به جای رقابتی: گزارشها نشان میدهد که معلمان در فضای کاریشان بیشتر به مدیریت مناسب اهمیت میدهند تا اینکه جیبشان را پر کنند. آنها به دنبال مدیر ارشدی هستند که به آنان اعتماد کند و احترام بگذارد. مدارس در مناطق محروم بیشتر از مناطق عادی مورد انتقاد قرار میگیرند . سرزنش بیش از حد معلمان باعث میشود تا آنان مدارس را ترک کنند.
توسعه مفهوم آموزش موثر: معلمان بر اساس نتایج آزمونهای استاندارد قضاوت میشوند. حتی اگر دانشآموزان پیشرفت درسی خوبی داشته باشند، ممکن است نتیجهی مطلوبی در این آزمونها کسب نکنند و آموزش معلم موثر محسوب نشود. این موضوع بر اعتماد به نفس و روحیهی معلمان اثر میگذارد. به همین دلیل در اغلب موارد معلمان ترجیح میدهند در محیطی کار کنند که استرس کمتری را تحمل کنند و دانشآموزان نیز دارای سطح دانش بالاتری باشند.
مترجم: نیرا منتخبی، منبع: گاردین، تاریخ: 5 آگوست 2016
مردم وقتی آهسته حرکت میکنند با یکدیگر بهتر برخورد میکنند: چگونه شهرهای شاد بسازیم؟
- دسته: مقالات
- بازدید: 1883
وقتی که چارلز مونتگومری برای اولین بار از شهرهای شاد سخن به میان آورد، بسیاری به او خندیدند. همکار مونتگومری، عُمر دومینگواِز معتقد است که برای بسیاری از مردم شادی نوعی پدیدهی خارجی است. مونتگومری و دومینگواِز در سازمان کانادایی شهر شاد، بعد از کتاب سال 2013 وی کار خود را آغاز کردند تا شهرها را برای شادی احیا کنند.
مونتگومری معتقد است که خیابانها، پارکها، مراکز خرید وخانهها – در واقع تمام زیربناهای شهری- میتوانند طوری طراحی شوند که مردم را شادتر کند و آنان را بهتر و مهربانتر کند. مونتگومری میگوید برای اینکه بخواهیم به سلامتی روح و روان افراد در شهرها فکر کنیم باید به مطالعه تاثیرات عاطفی فضاها و سیستمها بپردازیم. ما باید از مدارک و شواهدی استفاده کنیم که بتوانیم اشتباهات فاجعه باری که در قرن گذشته انجام دادهایم را جبران کنیم.
تیم شهر شاد، برای از بین بردن بدبینی، شواهدی را از علوم روانشناسی، عصبشناسی، سلامت عمومی و اقتصاد رفتاری ارائه کردهاند. آنها میدانند که بیماران بیمارستانی که میتوانند درختان را از پنجرهی اتاقشان ببینند، زودتر از بیمارانی که آجرهای دیوار را میبینند، بهبود پیدا میکنند. آنها میدانند که کسانی که در اوج ساعات شلوغی در شهر رفت و آمد دارند بیشتر از خلبانان جنگندهها و پلیس ضد شورش استرس تحمل میکنند.
در مورد نظریهی مونتگومری تحقیقات زیادی در مورد ارکان اصلی شادیِ انسان در روابط اجتماعی انجام شد. اما مشکل اصلی این است که این شواهد و تحقیقان کمتر در برنامهریزیهای شهری راه پیدا میکنند و تیم شهر شاد سعی دارد این خلا را جبران کند و به دولت و برنامهریزان و مسئولین مشاوره میدهد تا نحوهی رشد شهرهای خود را کنترل کنند. سازمان شهر شاد به شرکت "سرزمین بریتانیا" که بزرگترین شرکت سرمایهگذاری در امور ساختمانی است، کمک میکند تا از اصول شاد بودن در پروژههای خود استفاده کند. اما این موضوع محدود به انگلستان نیست و در کشورهای دیگر نیز حرکتهایی برای این موضوع صورت گرفته است.
مثلا در کشور هند، شرکت "سازندگان اهورا" از تیم شهر شاد دعوت کردهاند تا برای جامعهی 8000 نفری پانوالی هند طراحی انجام دهند. پروژه دیگر محلهي فقیرنشین شهر مکزیک است که آمار جرم در آن بسیار بالا بود. در این طرح دومینگواِز مقامات دولتی، برنامهریزان شهری، معماران و مردم محلی را گرد هم آورد و پس ارائه و توضیح طرح در سه روز، پیشنهادهایی اعم از ساخت موزهی جدید و پیادهروهای مناسب را ارائه داد.
یکی دیگر موضوعات کاری تیم شهر شاد، شاد کردن محلهای کار است. ساخت مکانهای سالمتر و شادتر، گرانتر از ساخت یک مکان عادی تمام نمیشود. در واقع این مکانها بودجهی جامعه را در بلند مدت حفظ میکنند. در این بین باید به اهمیت روابط اجتماعی نیز تاکید کرد. چرا که افرایش تعاملات اجتماعی باعث رشد سطح خلاقیت در جامعه و ایجاد اعتماد میشود که با ضریب رشد تولید ناخالص داخلی همبستگی دارد. همچنین بخش خصوصی نیز از طراحی محلهای کار سود فراوانی به دست میآورد چرا که کارمندان بهرهوری بیشتری دارند و یا مراکز خرید نیز میتوانند حس اعتماد را در مشتریان ایجاد کنند.
مترجم: نیرا منتخبی، منبع: گاردین، تاریخ: 8 سپتامبر 2016
گردآوری/ آزاده شوشتری: در این کتاب بحث اصلی در باب فرایند سیاستگذاری است و این که سیاستها چگونه ساخته می شوند؟
برای مطالعه بخشی از این کتاب فایل پیوست را دانلود کنید.
مهتاب همایی: مطالعه افکار عمومی و شناخت آن از قرن ها پیش مورد توجه نخبگان و نظام هاي سیاسی بوده. در واقع آگاهی از افکار مردم قرن هاست که از مهمترین نیازهاي دولت محسوب میشه.
ولی اله وحدانی نیا: هرچند این پرسش که؛ تحلیل شبکه را باید نظریه جامعه شناختی به حساب آورد یا فقط ابزاری در خدمت تحقیقات تجربی، همچنان بی پاسخ مانده است. لکن طرفداران تحلیل شبکه نیز بیکار نمانده و همواره تأکید کرده اند که تحلیل شبکه رویکردی نظری است که به کمک آن دست یابی اصیل به درک فرآیندهای اجتماعی ممکن می شود و برهمین اساس ادعا دارند که تحلیل شبکه را می توان نظریه اجتماعی قلمداد کرد.
موضوع تحلیل شبکه بررسی «ساختار روابط اجتماعی میان کنشگران» است. تحلیل شبکه، روابط کنش گران با یکدیگر و جایگاه آنها در درون شبکه ی روابط اجتماعی را متغیر مهمی می داند که به کمک آن می توان بسیاری از پدیده های اجتماعی را توضیح داد.
شبکه ها در تحلیل شبکه رسماً مجموعه ای مشخص از «گره ها» و «ارتباط میان این گره ها» تعریف می شوند. گره ها همان کنشگران و روابط گره ها همان ارتباط بین کنشگران است؛ این روابط می تواند یک طر فه یا متقابل، با شدت زیاد یا کم، یا با محتوای متفاوت باشند. شکل این روابط نتایج مهمی برای کنش های مورد نظر و امکانات کنشی کنشگران به دنبال دارد.
برای تحلیل ساختار شبکه فقط تماس های موجود از اهمیت برخوردار نیستند، بلکه تماس های ناموجود هم اهمیت دارند. تعیین اینکه کنشگر کسی را نمی شناسد یا غیرمستقیم و از طریق «سه ضلعی» با کسی در تماس است، اطلاعات مهمی برای تشریح جایگاه کنش گر در اختیار ما می گذارد.
ساختار شبکه و جایگاه های کنش گران به کمک شاخص هایی مانند «مرکزیت»، «شدت»، «برد»، «منزلت» و «در دسترس بودن رسمی» تشریح می شود.
برجسته ترین نماینده تحلیل شبکه در سطح بین الملل «مارک گرانووتر» است. او در رساله دکتری خود، برنامه نظری تحلیل شبکه را در تقابل با نظریه ی «کنش اراده گرایانه ی» تالکوت پارسونز بررسی می کند. استدلالهای او، رویکردهای هنجاری و فایده گرایانه درباره ماهیت رفتار و نظم اجتماعی را زیر سؤال برده واین دیدگاه ها را رد می کند:
تالکوت پارسونز، ضمن رد توضیح نظم اجتماعی در نظریه قرارداد اجتماعی توماس هابز، انسجام اجتماعی را مقدم بر فرد دانسته و استدلال می کند که؛ این هنجارها و ارزشهای اجتماعی هستند که ثبات اجتماعی را تضمین می کنند و به کنش کنشگران نظم می دهند، و نه علایق فردی شان. در واقع، در نظریه پارسونز، کنش های کنشگران را هنجارها و ارزشهایی که در جریان جامعه پذیری درونی شده اند، تعیین می کنند.
گرانووتر این دیدگاه پارسونز را مورد انتقاد قرار می دهد که از یک «مفهوم بیش اجتماعی شده» ی کنش رنج می برد.
در طرف دیگر سکه دیدگاه پارسونز، گرانووتر الگوی رفتار و نظم اجتماعی مورد ادعا در نظریه اقتصادی(انتخاب عقلانی) را هم مورد انتقاد قرار می دهد.(بر اساس دیدگاه انسان اقتصادی؛ کنش گران با توجه به علایق خود، کنش های شان را شکل می دهند و این کنش ها فقط از طریق سازوکارهای بازار است که تنظیم می گردند). به گفته گرانووتر، این دیدگاه نیز از یک «مفهوم کم اجتماعی شده»ی کنش رنج می برد، که بر اساس آن کنش گران کنش خود را جدا از یکدیگر و بدون درنظر گرفتن روابط اجتماعی شان انجام میدهند.
جنبه درخشان استدلال گرانووتر آنجاست که او ادعا می کند؛ این دو الگوی نظری کنش با جنبه های اجتماعی قوی و ضعیفی که دارند در یک جا با همدیگر توافق دارند؛ هر دو رویکرد تأثیر اجتماعی بر کنش را بعنوان یک «نیروی بیرونی ناب» ارزیابی می کنند و قدرتی برای خود روابط اجتماعی قائل نیستند. برای نظریه اقتصادی کنش؛ بدیهی است که کنش گران ترجیحات مشخصی دارند که کنش متقابل میان آنها تأثیری بر این ترجیحات ندارد. همچنین در نظریه هنجاری کنش؛ کنش گران، افرادی هستند که تصمیم به کنش می گیرند. بدین ترتیب هر دو رویکرد نشان می دهند که برای روابط اجتماعی مشخص اهمیت لازم را قائل نیستند. روابطی که کنش گران در بستر آن جای دارند و پیدایش و تثبیت نظم اجتماعی بدلیل وجود همین روابط است. منظور او از قرار داشتن کنش ها در بستر روابط اجتماعی این است که؛ کنش ها همواره در بطن روابط اجتماعی کنش گران تحقق می یابند و فقط با استفاده از الگوی این روابط می توان آن را توضیح داد.
تفاوت میان تفسیر رفتار و نظم آن در دیدگاه هنجاری و اقتصادی(انتخاب عقلانی) و تفسیر کاملا واضح آن در تحلیل شبکه به تعریف آنها از «کنش جمعی» وابسته است:
رویکرد هنجاری، کنش را عملی تعاونی تعریف می کند که می توان آن را با استفاده از الزامات هنجاری و کنشی ای که انسان در جریان جامعه پذیری می آموزد، توضیح داد.
درحالی که، نظریه انتخاب عقلانی(انسان اقتصادی)، کنش جمعی را با استفاده از نهادهایی توضیح می دهد که کنش گر را تشویق و تحریک به کنش تعاونی می کنند، و اگر کنش گر از انجام آن خودداری کند، مجازات می شود.
رویکرد شبکه ای بر خلاف این دو الگوی تعریف کنش جمعی، روابط مشخص میان کنشگران را علت کنش تعاونی میان آنها می داند. بر اساس این رویکرد، تصمیم کنش گران به کنش تعاونی به اخلاق عمومی یا خصوصیات نهادی بستگی ندارد بلکه به ساختار شبکه و جایگاه فرد در این ساختار وابسته است. بنابراین هنجارها و رفتارها اصولاً با توجه به ساختارهای شبکه ای از یکدیگر متمایز می شوند؛ از آنجا که، ما با همکاری با افرادی که می شناسیم علاقه ی بیشتری نشان میدهیم، پس می توان نتیجه گرفت روابط اجتماعی دست کم کارکرد حمایتی برای حل مسائل ناشی از کنش جمعی دارد.
منبع:
ینس بکرت . تحلیل جامعه شناختی شبکه
ابراهیم آهنگر: در اين نوشتار قصد آن است تا يكي از طرحهاي مربوط به سياستگذاري شهري را كه در حال حاضر در اروپا انجام ميشود معرفي گردد. اين طرح با توجه به گسترش مهاجرت به اين نقطه از جهان با رويكردي مثبت نسبت به اين پديده با همكاري شوراي اروپا و كميسيون اروپا طراحي شده است. در ادامه آن آخرين ارزيابي صورت گرفته از وضعيت شهرهاي مجري اين طرح و شاخصهاي آن ارائه ميشود.
"شهرهاي بينافرهنگي: حكمراني و سياستگذاري براي اجتماعات"
برنامه «شهرهاي بينافرهنگي»(intercultural cities) از تجربيات مهم شوراي اروپا از طرحهايي كه بر موضوعات مرتبط با مديريت تنوع تمركز داشتند، برآمده است. اين برنامه بازتاب قابل توجهي در ارتباط ميان اصول و اقدامات تنوع فرهنگي و گفتگوي بين فرهنگي به وجود آمد.
شهرهاي بينا فرهنگي ساختار بالقوه و برنامه توسعه سياستي است كه توسط شوراي اروپا با مشاركت كميسيون اروپا آغاز شد. اين برنامه مكملي براي ديگر پروژهها و رويدادها(كنفرانسها، پژوهشها، مبادلات و كمپينها) است. رويكرد بلندمدت اين برنامه كمك به پايداري عزم سياسي براي اجراي يكي از اولويتهاي مربوط به تنوع در جهان امروز خواهد بود.
يك شهر بينا فرهنگي مردمي از مليتها، نسبها، زبان يا مذهب و اعتقادات مختلف دارد. رهبران سياسي و بيشتر شهروندان به تنوع با ديده مثبت نگاه ميكنند و آن را يك منبع ميدانند. این شهرها به طور فعالانهاي با تبعیض مبارزه كرده و نهادها و خدمات خود را با نیازهای جمعیت متنوع سازگار ميكنند.این شهر دارای یک استراتژی و ابزاري برای مقابله با مسائل منفي مربوط به تنوع و تعارض فرهنگی است. این رويكرد اختلاط بیشتر و تعامل میان گروههای مختلف در فضاهای عمومی را تشویق میکند.
براي ارزيابي اين شهرها پيمايشي صورت ميگيرد كه اين پيمايش با استفاده از 14 شاخص پرسشنامهاي با 66 دسته سوال و سه نوع مشخص از اطلاعات انجام ميشود. شاخصها با اهميت نسبيشان وزنگذاري ميشوند. براي هر شاخص هر شهر ميتواند تا صد امتياز به دست آورد كه در سرجمع مورد محاسبه قرار خواهد گرفت.
اين شاخصها شامل؛ تعهد به بينافرهنگي، نظام آموزشي، همسايگي، خدمات عمومي، كسب وكار و بازار كار، سياست هاي زندگي فرهنگي و مدني، فضاهاي عمومي، ميانجيگري و حل اختلافات، زبان، رسانه، چشمانداز بين المللي، هوش و صلاحيت، استقبال از تازه واردان و نحوه حكمراني. برخي از اين شاخصها مانند نظام آموزشي، همسايگي، خدمات عمومي، كسب وكار و بازار كار، سياستهاي زندگي فرهنگي و مدني، و فضاهاي عمومي، در يك شاخص تركيبي با عنوان «سياستهاي شهري از ميان لنز بينافرهنگي» يا سادهتر «لنز بينافرهنگي» دسته بندي شده اند.
نمودار زير حاصل پيمايش صورت گرفته در چند سال اخير را در 40 شهر اروپا نشان ميدهد و جايگاه هر يك از آنها را ترسيم كرده است.
منبع: http://www.culturalpolicies.net
اين برنامه و شاخصهاي ارائه شده در آن ميتواند براي ارزيابي ميزان بينافرهنگي بودن شهرهايي چون تهران كه اقوام و اقليتهاي مختلف فرهنگي و اجتماعي را در خود دارد بسيار كارساز بوده و نتايج آن براي سياستگذاريهاي آتي مفيد و موثر باشد.
محسن مهیمنی: این یادداشت با نگاهی به نظریات پایه ای علم «سیاستگذاری عمومی»، در پی گره زدن آن حوزه به حوزه «علوم سیاسی» می باشد.
چکیده: سند سیاستی در سطوح کلان، میانی و خرد نظام سیاستگذاری قابل تدوین است. برای هر یک از این سطوح سند سیاستی می تواند تفاوت داشته باشد.
چکیده: چرا چنین درس نامه ای را نوشته ام؟ پاسخ این است که بسیاری از ناکارآمدی سیاست گذاری عمومی شکایت دارند. مسایلی که دولت در پی حل آنهاست مبهم اند.
نیلوفر نصیری: بر اساس اقدامات دانشگاهی و سیاستی در حوزه ارزشهای عمومی، پروژه بنیاد کار (WFP)در صدد است تا به سیاستگذاران، مدیران عمومی و نهادها کمک کند تا مفهوم ارزشهای عمومی را درک کنند و بدانند چگونه میتوانند ارزشهای عمومی را در عمل بکار گیرند.
حمیدرضا خانمحمدی : ماهیت انتزاعی مدل (mo) به دانشمندان اجازه می دهد ، با ایجاد تغییرات بیشتر در سازمان نسبت به ایجاد تنوع در اهداف و عملکردی برجسته اقدام نمایند .
صدیقه خزائی: رویکرد ارزش عمومی برگرفته از نظریه خدمات دولتی نوین بوده و خواهان افزایش مشارکت مردم در تصمیم سازی ها است.همچنین این رویکرد تاکید زیادی بر نقش مدیران دولتی جهت حفظ مشروعیت سازمان در نگاه عموم مردم دارد .بر اساس این رویکرد، ارزش عمومي توسط مردم روشن و مشخص ميگردد ولي باید به وسيله سازمانهاي خدمات عمومي رشد يافته و شکل گیرد . به همین خاطر است که سياستگذاران و مديران دولتي بايد شیوه های مدیریتی را برای تخصيص منابع به ارزشهای عمومی بکار گیرند. در اين مقاله، به بررسی تخصيص منابع به ارزشهای عمومی به عنوان اهداف استراتژيک سازماني و ابزارهاي مديريتي پرداخته می شود.
توجيه تخصيص منابع به ارزشهای عمومی:
فوزارد چهار رويکرد را براي تصميمگيري در مورد تخصيص منابع در بخش دولتي معرفي ميکند که شامل تمرکز بر مزيتهاي نسبي دولت در اقتصاد ، توجه به اصل مطلوبیت نهایی ، توزیع مجدد منابع و نهایتاً تقدم ترجیحات شهروندان که در مباحث ارزشهای عمومی مورد استفاده است. این رویکرد به دنبال توسعه مکانيسم هاي بهبود يافته برای تصميمگيري جمعي و برقراري ارتباط موثرتر با تصميمگيران ميباشد.
فوزارد استدلال ميکند که در عمل، اين رويکردها در تضاد با يکديگر نيستند و به طور همزمان در روند تصميمگيري بکار می روند . اگر چنين باشد، کاربردپذیری ارزشهای عمومی( و اصول توجيهي و تکنيکهاي تحليلي آن) تا حدود زيادي بوسیله میزان توانایی آن در تاثیر گذاری در فرایند تصميمگيري براي تخصيص منابع مشخص خواهد شد.
ارزشهاي عمومی را ميتوان به عنوان استدلالهاي قدرتمندي به رسميت شناخت - که خصوصا براي توجيه تخصيص منابع در دموکراسي مدرن مناسب هستند. توجه به ارزشها، و اخلاق در زمینه خدمات عمومی و اهمیت هماهنگی این موارد با مسایل عمومی آن را به ابزاری ارتباطی تبدیل کرده که قدرتمند و در عین حال منطقی است.
در اينجا ارزشهاي عمومی ، برابر با ارزشهاي مسلمي هستند که تاثیر بیشتری در مذاکرات برای اختصاص منابع دارند. همچنين اين مساله ميتواند به شفاف شدن ماموریت شرکت در زمانیکه از حمايت مردمي برخوردار بوده کمک کند و به عنوان راهنماي استراتژيک برای مديريت در کل سازمان به کار رود.
هنگامي که فايده ارزشهاي عمومی را براي توجيه تخصيص منابع در نظر ميگيريم، نبايد تصور کنيم که سياستمداران و مديران ارشد صرفا مجريان منفعل هستند. فوزارد اين موضوع را در بحث ‘کالاهای دارای مزیت و نقش تصميم گيرندگان در این زمینه مطرح ميکند:
"اگر سياستمداران و بروکراتها اين شرايط را بپذيرند که بايد خود را با خواستههاي شهروندان مطابقت دهند، در نتيجه شاید مداخله آنها بر اين اساس توجیه پذیر است که افراد هميشه به منافع خود آگاه نيستند و ممکن است در جهت منافع خود به پيش نروند. در اين شرايط، بخش دولتي بايد مداخله داشته باشد تا برخي محصولات و خدمات حتي در صورتي که شهروندان آنها را غيرضروري ميبينند، ارائه شوند.
بار ديگر، ما در اينجا با تفاوت بين ترجیحات عمومی بیواسطه و آنهايي که انتظارشان را داريم، تعريفشان کرده ایم و يا نسبت به آنها به عنوان منافع مشترک گرايش داريم، مواجه شدیم. فوزارد در مورد محصولاتي که بدون توجه به خواستههاي فردي يا جمعي ارائه ميشوند، توضيح داده است. منظور او اين است که افراد ممکن است ارزش برخي کالاها را ندانند، زيرا از ارزيابي سودهايي که ممکن است در طولانی مدت به آنها برسد، غافل هستند. اگر براي مثال، آموزش پرورش ابتدايي به اندازه کافي در يک جامعه از ارزش برخوردار نباشد، ممکن است اجباري شود. کالاهای دارای مزیت بايد شامل تخصيص منابع شوند.
این سوال که آیا اختصاص منابع باید بر اساس تقدم و ترجیحات عمومی پالایش شده صورت پذیرد یا خیر، باعث پیش آمدن سوال دیگری نیز میشود: آيا اصلا مردم داراي اين صلاحیت هستند که در چنين تصميمگيريهايي شرکت داشته باشند؟ و همچنين دقيقا زماني که از صلاحيت مردم به عنوان مانعي براي مشارکت و ايجاد ارزش عمومي ياد ميشود، اهميت حیاتي رهبري مشخص ميگردد. اين نوع رهبري، پاسخگوي نظر عامه است، ولي در عين حال آن را هدايت کرده و آموزش ميدهد. روش ارزشهاي عمومی، ارتباطات استراتژيک قدرتمندي را ارائه داده و بنابراين نيازمند به مذاکره بر سر منابع کمياب ميباشد. بديهي است بخشهايي وجود دارند که در آنها با محدوديتهاي مشارکتي و احتمالا حتی عدم صلاحيت شهروندان مواجه ميشويم. با اين حال ارزشهاي عمومی توانمندسازي سياستمداران و مديران ارشد دولتي در مذاکرات خود در مورد تخصيص منابع کمک کرده است.به هر حال درروند تخصيص منابع، در صورتی که موضوعات مذاکره از حمايت عمومي برخوردار باشد، این مشروعیت کمک می کند تا ارزشهاي غير اقتصادي با مسايل اقتصادي به رقابت بپردازند.
ارزش عمومي به عنوان هدفي استراتژيک
ارزشهای عمومی با ارائه چارچوبي امکان پذیر براي توجيه تخصيص منابع، نسبت به اهداف عملي و استراتژيک براي سازمانها مشغول هستند. طبق مشاهدات پارستون:
"وظيفه مديريتي جديد، مستلزم کار در شبکه ها و مشارکت با ديگر سازمانها، کارکنان و مردم است تا به توسعه خدمات موثر به مشتريان پرداخته و سهم بيشتري در بهبود اجتماعی داشته باشيم. متعادل کردن نيازها و خواستههاي مصرف کننده و عموم مردم، مسالهاي است که تعداد کمي از مديران در هربخش، تجربه انجام آن را دارند. اين مبحث بخش مهمي در مديريت و توسعه سازماني ميباشد.
پارستون سپس به تجزيه و تحليل وظايف رهبري مديران دولتي ميپردازد. مطرح کردن کامل مباحث او ارزش دارد زيرا روشنترين توضيحات مورد نياز براي جهتگيريهاي استراتژيک از جانب مديران دولتي که به دنبال ايجاد ارزشهاي عمومی هستند را ارائه مينمايد. در اينجا به جاي نتايج اجتماعي ميتوانيم بگوييم ارزشهاي عمومی. يک رهبر بايد بتواند:
"با تمامي ذينفعان کار کند تا به تعريفي روشن و واضح از نتايج اجتماعي خدمات عمومي سازماني دست پيدا کند. نتايج اجتماعي به خاطر پيچيدگي ذاتي و پتانسيل ايجاد برخورد، غالبا به صراحت بیان نمیشوند.
شغل مدير اين است که در محدودهاي سياسي و اقتصادي خود به پاسخگويي به مشتري و صلاح عامه بپردازد. در زمينه سلامت اجتماعی، تنها خدمات بهتر کافي نيست بلکه بايد تعهد به بهبود وضعيت سلامت مردم وجود داشته باشد و نیز در زمینه نظامی رسيدن به جامعهاي با امنيت بيشتر، در رسانه هاي دولتي ايجاد آگاهي ملي بيشتر و در آموزش و پرورش داشتن جمعيتي با فرهنگ و قابلیت خدمت وجود داشته باشد. نقش کليدي مدير عمومی، اين است که به طور مستمر به پیچیدگیهای ذاتی و تنشهای موجود در این تعهدات واقف باشد. اين مساله به معناي گفتگو با تمام ذينفعان براي درک انتظارات و نيازهاي آنها می باشد. همچنين به معناي ايجاد بحثهايي بين ذينفعان به منظور کمک به يکديگر براي پی گیری خواستههاي مورد نياز براي ارائه خدمات عمومی، ايجاد اعتماد بين اين ذينفعان ، شناسايي بخشهاي اجماع و اختلاف و شنیده شدن صداي کساني است که معمولا نظراتشان ناديده گرفته ميشود.
استفاده از ارزشهاي عمومی براي رسيدن به اهداف استراتژيک به وسيله مور، مورد کاوش قرار گرفته و او نيز بر اساس کارت امتيازي کاپلان و نورتون به پيش ميرود. او از اين ديدگاه آنها استفاده ميکند که وقتي اقدامات غيراقتصادي مهم باشند، روند پيشروي اندازه گیری آنها هم مهم می شود. سپس به ايجاد کارت امتيازي به عنوان راه جايگزين براي اندازهگيري عملکرد غيرانتفاعي و به عنوان ابزار استراتژيک اجراي ارزشهاي عمومی نام ميبرد (شکل را ملاحظه نمایید). کارت امتيازي مور، تمرکز بر چيزي دارد که شايد بتوان از آن با عنوان مشروعيت سياسي نام برد که سازمانهاي دولتي دريافت ميکنند و آنها را قادر ميسازد تا به کار خود ادامه دهند. چنين سيستم سنجش عملکردي براي مشروعيت سياسي تا آنجا به پیش میرود که سازمان، نظرات تمام کسانی را اختیاراتی را برای عملکرد سازمان فراهم کرده و همچنین کسانی که به ارائه مواد و منابع مالی در این زمینه میپردازند، اهمیت میدهد. مور در بحث خود در مورد ارزشهاي عمومي به عنوان هدفي راهبردي، توجه ما را به زنجيره ارزشهاي عمومی جلب ميکند. عناصر اين زنجيره ارزشي در خدمت شناسايي فرآيند و فعاليتهاي خاصي است که يک سازمان برای رسیدن به خروجی هاش باید بر آنها، تکيه داشته باشد. مور سپس به تمايز بين زنجيرههاي ارزشي دولتي و خصوصي ميپردازد:
"همانگونه که ارزش نهايي يک شرکت در بخش خصوصي به رضايت مشتري بستگي دارد، ارزش نهايي سازمانهاي غيرانتفاعي را ميتوان به وسيله رضايت و مزايايي که براي مشتريان به ارمغان ميآورند و يا نتايج اجتماعي که به طور کلي براي جامعه، توليد ميکنند، اندازه گیری کرد. اين ارزشها به صورت ناقص در بخش خصوصي در محدوده سازمان يعني جايي که مشتريان پولهايشان را خرج ميکنند و نشان ميدهند که به چه ميزان براي بخش خصوصي اعتبار قايل هستند، ارزيابي ميشود. اين ارزيابي به ميزان کمتر (و با هزينه بيشتر) در هنگامی که سازمانهای غیرانتفاعی فراتر از مرزهای سازمان به زنجیره ارزشهای اجتماعی مینگرند انجام شده،که در آن نه تنها درمورد موفقیت در رضایت مندی مشتريانشان سوال می پرسد بلکه در مورد اینکه به آنها کمک شده تا زندگيشان را تغيير داده و به نتايج اجتماعي مدنظر برسند پرسش می شود. با برنامهريزي استراتژيک در رابطه با عناصر زنجيره ارزشهاي عمومی، مور توانست مشکل اساسي سازمانهاي خدمات عمومی را مشخص کند. در چنين سازمانهايي، تمامي ارزشها به جای قرار گرفتن در "بالادست" یعنی جایی که سازمان با افزایش تخصیص منابع به دنبال رسیدن به اهداف است،در "فرودست" یعنی مکانی که فرآیندهای تولیدی و بخش ارائه خدمات فعالیت است، نهفته است.
ارزشهاي عمومی به مثابه ابزار مديريت
ارزشهاي عمومی ميتواند دلايل آشکاری براي تخصيص منابع، تعيين اهداف استراتژيک و مشخص کردن ماموريتهاي سازماني ارائه کند. البته علاقه زیادی به استفاده از ارزشهاي عمومی به عنوان ابزار مديريتي وجود دارد. در اينجا، مديران بايد کارآفرين و کاشف باشند و به طور مداوم به دنبال اين باشند که چگونه بهتر ميتوانند ارزشهاي عمومی را از طريق شایستگی های خاص و متمایز خودشانایجاد نمایند. او به عنوان مثال يک سازمان داوطلب را نام ميبرد که وعدههاي غذايي را به در خانهها ميرساند. رويکرد ارزشهاي عمومی نشان دهد که شایستگی اين سازمان تنها در رساندن غذا خلاصه نميشود، بلکه امکان ارتباط با سایر انسانها را برای کساني که از نظر اجتماعي منزوي هستند، فراهم می کند . چنين روشي ممکن است آن سازمان را تشويق کند تا به جستجوي گروههاي منزوي اجتماعی ديگر بپردازد تا آنها نیز بتوانند از چنين خدماتي بهرهمند گردند و در نتيجه آفرينش ارزشهاي عمومی را از اين طريق به حداکثر برساند. مدیریت فرهنگ سازمانی و مدیریت نوآوری دو موضوع مهمی است که به افزایش خلق ارزشهای عمومی بعنوان ابزارهای مدیریتی کمک می کند که در ذیل به شرح مختصر نقش آنها در خلق ارزشهای عمومی پرداخته شده است .
الف ) مديريت فرهنگ سازماني
کِلي و همکاران اشاره ميکنند هنگامي که مسايل اخلاقي در بخش دولتي اهميت پيدا ميکند، به اين معناست که بيشتر در مورد آن بحث شده و به آن استناد ميشود. مديريت ارزشگرا از اين مساله اطمينان حاصل ميکند که اخلاق سازماني با اهداف استراتژيک هماهنگ باشد. تحقيقات نشان دادهاند که اخلاق استفاده کنندگان از خدمات عمومی با اخلاقياتسرویس دهندگان آن خدمات تطبیق پیدا می کند.با اين حال، در مورد توانایی سياستگذاران براي ايجاد تغييرات رفتاري، اطلاعات کمي در اختيار داريم اين مساله از جنبههاي مهم رويکرد ارزشهاي عمومی ميباشد. عدم وجود چنين مسالهاي در ادبيات به دغدغه کِلي و همکارانش تبديل شده، با اين حال آنها توصيه ميکنند که:
"استراتژیهای موفق در تغيير رفتار شهروندان می تواند اطلاعات معتبری در این زمينه ارائه دهد .نمونههاي خوبي در انگلستان شامل مشاوران شخصي و خدماتي مانند ارائه دهنده خدمات و اطلاعات در زمینه سلامت و بهداشت NHS Direct وجود دارد.پاسخگویی سازمانی و نوآوری ، موضوع ديگر در زمينه توانایی سياستها براي تاثيرگذاری بر روي فرهنگ سازماني و افزايش ايجاد ارزشهاي عمومی است.
ب )مديريت در خدمت نوآوري
بنتلي و ويلسدن در روش تطبیقی از سازمانهاي دولتي خواستهاند تا ظرفيت تطبيقي خود را افزايش داده و از تجربيات خود درس بگيرند. اين بیشتر از یک درخواست براي بهبود مستمر بوده و بیشتر شامل تعامل بين فعاليتهاي رسمي و قانوني هر یک از نهادها و شبکههاي اطراف آن ، فرهنگ، جوامع و نيروهاي اجتماعي و اقتصادي مرتبط با آن است.مدیران سازمانهای دولتی، باید به تجزیه و تحلیل عملی جنبه های مختلف اختیارات قانونی بپردازند تا بتوانند عملکرد خود را با نیازهای عمومی در حال تغییر، هماهنگ نمایند. در صورت عدم وجود نظمي که به انگيزه سود ايجاد ميشود، سازمانهاي عمومی بايد از مشوقهاي ديگري نيز استفاده کنند. بنابراين بايد بر ريسکگريزي خود و فشارهايي که به اهداف کوتاه مدت ميانجامد، غلبه کنند. با وجود تمام اين مشکلات، بنتلي و همکارانش اشاره ميکنند که:
"سابقه طولاني در مورد نوآوري در بخش دولتي وجود دارد و دامنه ای از شيوههاي نظري و آموزشي تا ساختارهاي نوين سازماني (براي مثال NHS،BBC) ، توسعه زيرساختهاي اصلي(مثل شبکه مشترک علمي JANETدر آموزش عالي، شبکه ملي آموزشي در مدارس) و پيشرفتهاي اساسي در فن آوري مانند اينترنت و وب را شامل می شود. ملگن و آلبري ميگويند که تجزيه و تحليل نظام مندتر طرحهاي نوآورانه در خدمات عمومی، ميتواند دغدغههاي اصلي زير را مشخص می کند:
چطور ميتوانيم به تشويق و حمايت از ايده هاي نوآورانه بپردازيم؟
چه مکانيزمهايي براي توسعه ايده ها و مديريت ریسک وجود دارد؟
چگونه ميتوان به انتشار سريع و موثر موارد نوآورانه پرداخت؟
چگونه ميتوانيم آنچه را که باعث ارتقاء یادگیری مستمر می شود ارزیابی کنیم ؟
مدیریت انتظارات شهروندان
در این بخش با توجه به بررسی ادبیات ارزشهای عمومی به طور خلاصه به بررسی دو مشکل در این زمینه شامل انتظارات شهروندان و تعهد مصرف کنندگان پرداخته می شود. اولین مشکل زمانی بوجود می آید که انتظارات مردم از خدمات بیش از حد بالا و یا بیش از حد پایین است و هر دو می توانند منجر به از بین رفتن اعتماد بشود و تولید ارزشهای عمومی را غیر ممکن نماید.
گاهی اختیارات قانونی می تواند به سرعت تغییر کند و نمونه های زیادی در سیاستگذاری عمومی وجود دارد که مدیران و سیاستمداران را گرفتار نموده است . در چنین حالتی باید رسانه ها و یا کمپینهایی وجود داشته باشند که انتظارات شهروندان به سمت آنچه خدمات عمومی می تواند و باید فراهم می کند هدایت نمایند.
این موضوع به طور ویژه در ارائه خدمات مراقبت های بهداشتی ویا سلامت روان رخ داده است .هنگامی که انتظارات مردم از آنچه امکان پذیر است، تجاور نماید هدف استراتژیک جلب رضایت مصرف کننده از خدمات به طور ناگهانی از دسترس دور می شود. به همین دلیل، کلی و همکارانش ، مدیریت دقیق انتظارات شهروندان، اطلاعات باز و شفافیت فرآیندها را از طریق منابع اختصاص داده شده مشاوره می دهند.در نهایت، اگر رویکرد ارزش های عمومی سطح مشارکت شهروندان قابل قبول نباشد نمی توان ارزش های عمومی را خلق کرد .
نتیجه گیری
رویکرد ارزشهای عمومی با ارائه ارزشهایی که مورد تایید عموم مردم بوده و البته صرفاً اقتصادی نمی باشد زمینه خدمات عمومی بهتر را فراهم می آورد. اما بااینحال، تبدیل ارزشهای عمومی به مکانیسم های کاربردی اصلاح خدمات چالش مهمی است. سیاستمداران و مدیران ارشددولتی، بازیگران مهم این فرایند هستند و توسعه موفق رویکرد ارزشهای عمومی نیازمند چارچوبي امکان پذیر براي توجيه تخصيص منابع برای تعیین اهداف عملي و استراتژيک براي سازمانها است. همچنین آنان باید توجه داشته باشند که بدون مشارکت فعال عموم مردم ، خلق ارزشهای عمومی امکان پذیر نیست که این مهم صرفاً از طریق مدیریت دقیق انتظارات شهروندان، ارائه اطلاعات باز و شفافیت فرآیندها میسر خواهد بود
مهتاب همایی: برای افزایش مشارکت شهروندان مسئله اینست که می خواهیم بدانیم: چه موقع و چرا؟
شواهد زیادی وجود دارد که نشان می دهد زمان و مکانی که مشارکت مردم باید رخ دهد، به مراحل مختلف از روند توسعه سیاسی و عملکردهای متمایز مشارکت شهروندان در هر یک از فرایندها بستگی دارد.
مقالات دیگر...
- سند نقشه جامع علمی کشور در رشته سیاستگذاري عمومی
- کمک به رشد صنعت گردشگری (توریسم) در انگلستان
- پشتيباني از خدمات کتابخانه اي
- بررسی تعداد اندک نمایندگان زن در پارلمان
- حمایت مداوم از هنر و فرهنگ
- دولت موبایلی در آمریکا
- تامین امنیت مرزها و کاهش مهاجرت
- محافظت، نگهداری و فراهم ساختن شرایط دسترسی به محیط تاریخی در انگلستان
- حفظ رهبری جهانی موزه ها و گالري های ملی و حمايت از بخش موزه
- سیاستگذاری در جهت بهر گیری از کارشناسان زبده در جهت بازیابی اطلاعات هویتی شهروندان در هنگام بحران
- طراحی و استقرار سامانه اطلاعاتی فرامدل برنامه ریزی نهادهای فعال قرآنی کشور
- بررسی تاثیر سیاستگذاری های ساخت و ساز شهری بر میزان جرائم در شهر تهران
- پيش نويس سياستگذاري عمومي در عرصه پيشگيري اوليه از اعتياد در محلات
- به سوی سیاستگذاری شواهد محور؛ ارزیابی تاثیر اجتماعی پروژههای شهری در شهرداری تهران
- سند سیاستی؛ قانون خرید آثار هنری
- دیپلماسی فرهنگی، بازتاب فرهنگ داخلی کشور است
- بهبود زندگی زنان و دختران در فقیرترین کشورهای جهان
- سامانه نشاط: الگوي موفق غني سازي اوقات فراغت
- رابطه ی اخلاق و فرهنگ
- مستند سازی طرح ساماندهی متکدیان و افراد بیخانمان در شهرداری تهران
- بررسی تطبیقی سازوکار مدیریت فرهنگی در وزارت آموزش، فرهنگ، ورزش، علم و فن آوری ژاپن و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
- کشورهای دیگر چه طور برای افزایش جمعیت برنامه ریزی می کنند؟
- تحلیل و بررسی چگونگی سیاست گذاری فرهنگی در حوزه بین المل
- بررسی سیاست کشور در خصوص نخبگان علمی
- بررسي و نقد كتاب «مقدمه اي بر روش سياستگذاري فرهنگي»، اثر دكتر كيومرث اشتريان
- طرح "وی.پی.ان" قانونی شکست خورد؟!
- بحران تحديد نسل
- سیاست نگهداری مجانی از کودکان باعث ایجاد مشکل در مهدکودکها خواهد شد
- پیش نویس سند سیاستی اجرایی اشتغال پایدار به دولت ارایه می شود
- سیاست گذاری فرهنگی در ایران راه اشتباه رفته است