چرا به نظر میرسد که برخی از کشورهای آفریقایی در مارپیچ فساد و ضعف نهادی گیر کردهاند؟ چرا دیگران به نحوی بوروکراسیهای مؤثری را ایجاد میکنند که قادر و مایل به مقابله با چالشهای توسعه باشند؟ علیرغم حمایت بینالمللی، تداوم ابراز تعهد سیاسی و توافق عمومی در مورد مطلوبیت یک بخش عمومی قوی، دستور کار اصلاحات بخش عمومی (PSR) در منطقه آفریقا بیشتر به دلیل شکستهای فراوان شناخته شده است تا موفقیتهای محدود.
داده های بینالمللی موجود - هرچند محدود - تصویری تحقیرآمیز را به تصویر میکشد. بر اساس شاخصهای جهانی حکومتداری (WGI)، آفریقا از نظر اثربخشی دولت و کنترل فساد از هر منطقه دیگر جهان عقبتر است. در مقیاسی بین 2.5- و 2.5+، میانگین امتیاز آفریقای جنوب صحرا برای اثربخشی دولت بین سالهای 1996 و 2014 (74/0- تا 84/0-) کاهش یافت و تنها چهار کشور امتیاز بالاتر از 0 را کسب کردند. روندهای کنترل فساد تنها اندکی بهتر هستند، با هفت کشور بالاتر از 0، اما روند کلی نیز منفی است (-0.59 تا -0.69). به سختی می توان مواردی از کشورهایی را یافت که بخش های عمومی آنها در زمان های دیگر بهبود یافته است. به گفته WGI، تنها رواندا از نظر اثربخشی دولت و کنترل فساد پیشرفتهای چشمگیری داشته است. کشورهای دیگر، مانند اتیوپی و موزامبیک، الگوی ترکیبی از بهبود جزئی را در اولی با رکود یا حتی بدتر شدن دومی نشان میدهند. مواردی مانند لیبریا در دادهها فقط شبیه داستانهای موفقیتآمیز به نظر میرسند زیرا دوره را در سطحی از فروپاشی کامل نهادی آغاز کردند و به سادگی نتوانستند بیشتر از این سقوط کنند.
در یک مفهوم کلی، ادبیات توسعه دو توضیح متمایز اما به هم پیوسته برای شکست PSR، و دولتسازی بهطور کلیتر، در سراسر جنوب صحرای آفریقا ارائه میکند: میراثهای تاریخی. و عدم تطابق بین نهادهای رسمی و غیررسمی. از نقطه نظر تاریخی، منطقه آفریقا شاهد ایجاد و تکثیر بوروکراسی های درونزا مانند آنچه در اروپای غربی یا شرق آسیا دیده میشود، نبود. تنها به استثنای چند مورد، آفریقای مستقل شاهد تولد دولتهای حقوقی بود که تمام امتیازات و حمایتهای نظام روابط بینالملل مدرن را فراهم میکرد، اما از آن نوع دولتی بودن تجربی که پیششرط حاکمیت فرض میشد برخوردار نبود. تکامل تاریخی کشورهای آفریقایی پسااستعماری، الگوی گستردهای از عدم تطابق نهادی را ایجاد کرد که به «نوپاتریمونیالیسم» معروف شد: به طور رسمی از بوروکراسی غیرشخصی و تکنوکراتیک استفاده کرد، در حالی که یک پاتریمونیالیسم عمیق را حفظ کرد که مناصب و منابع عمومی را بهعنوان منافع ناشی از شکل مشتری مداری و پیشبندالیستی اقتدار سیاسی در نظر میگرفت.
توضیحهای تاریخی و نهادگرایانه هر چقدر هم که قانعکننده باشند، با دو معمای تجربی روبرو میشوند: تغییرات در سطوح نوپاتریمونیالیسم و فرآیندهای در حال تحول تغییر. حقایق تلطیفشده دولتسازی آفریقا امروز تقریباً مانند سه دهه پیش باقی مانده است: مشتریگرایی قومی فراگیر در استخدام و تدارکات. شکلی ارثی از سیاستهای انتخاباتی که دولت را به عنوان یک جایزه میبیند. و محیطی از هنجارهای اجتماعی که در آن مردم انتظار دارند کارمندان دولتی از موقعیت خود برای کمک به بستگان و وابستگان خود استفاده کنند. با این حال، هم در بین کشورها و هم در بخش های دولتی، تنوع وجود دارد. و یک گزارش صرفاً نهادگرا نمیتواند غنای دولتسازی آفریقا را توضیح دهد.
پروژه اصلاحات بخش عمومی ESID فرآیندهای اصلاحات را در غنا، اوگاندا و رواندا در دوره 2000 تا 2015 بررسی کرد. این سه کشور انواع مختلفی از حل و فصل سیاسی را به نمایش می گذارند - به ترتیب از رقابتی بیشتر تا کمتر رقابتی - در حالی که تجربه مشترک میراثهای غیررسمی، قرار گرفتن در معرض گفتمان های فراملی در مورد اصلاحات بخش عمومی، و تعامل با شرکای کمکهای خارجی را حفظ میکنند. این امر باعث میشود بتوان مقایسه مفیدی در مورد اینکه چگونه سیاست در سطح ملی انتشار هنجارهای فراملی را فیلتر میکند داشت.
خلاصه سیاستی این پروژه را میتوانید به پیوست این پست دریافت کنید.