هماهنگی سیاستی (Policy Coordination) یکی از دیرپاترین چالشهای دولتهاست، اما با تغییر ماهیت مسائل پیشروی دولتها و انتشار ایدههای «مدیریت عمومی جدید» اهمیت بیشتری پیدا کرده است. گای پیترز، استاد علوم سیاسی دانشگاه پیتزبورگ، در این مقاله علل مشکلات هماهنگی و مکانیسمهایی را که ممکن است برای بهبود هماهنگی در دسترس باشد بررسی میکند. این مقاله با بحث در مورد محدودیتهای هماهنگی به عنوان راهحلی برای مشکلات حکومت به پایان میرسد. پیترز استدلال میکند که بسیاری از موفقیتها و شکستها در حوزه تجربیات هماهنگی سیاستها، به زمینه دولتهایی میپردازد که اقداماتی را با هدف افزایش هماهنگی سیاستها انجام دادهاند. نیاز به هماهنگی در بین حوزههای سیاست عمومی نیز متفاوت است و برخی از حوزه نیاز به هماهنگسازی بیشتری نسبت به حوزههای دیگر دارند. پیترز اشاره میکند که رویکرد حاکم بر ادبیات نظری هماهنگی سیاستی این است که برنامههای هماهنگ فضیلتی غیرقابلانکار نسبت به برنامههای غیرهماهنگ دارند؛ اما مسئله اساسی این است که چطور تعادل برقرار میشود. اتخاذ تصمیم صحیح برای هماهنگسازی امور، نمیتواند جدای از قضاوتهای سیاستی و حرفهای لازم باشد. بخش عمدهای از این مقاله بر اهمیت هماهنگی برای بهبود خدمات ارائهشده به شهروندان تاکید کرده است. دانشمندان مدیریت دولتی و سیاستگذاری عمومی از ابتدای تأسیس این رشتهها نگران نارساییهای هماهنگی بودهاند و قطعاً مشکلات بسیاری حل نشده است. اما ما همچنین باید مراقب باشیم که فرض نکنیم که هماهنگی همیشه پاسخگوی مشکلاتی است که دولت را درگیر کرده است و در برخی موارد، هماهنگی بیش از حد میتواند خود مشکلساز باشد.