نهادی که قرار است متولی توسعه فناوری باشد باید نقش هماهنگکننده و سیاستگذار را ایفاء کند و خودش نمیتواند تصدیگری کند. سیاست گذار نیازبه ابزار دارد اما ابزار مالی تنها ابزار سیاستگذاری نیست.
دکتر ناظمی عضو هیئت علمی مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور در گفتگو با عیارآنلاین با اشاره به اینکه سه نوع پارادایم در توسعه فناوری وجود دارد گفت:
به نظر من خوب نیست لزوماً یک متولی اصلی برای این حوزه وجود داشته باشد. نمیتوان انتظار داشت که فقط یک نهاد باعث توسعه تکنولوژی شود. برای مثال وقتی در مورد ورزش صحبت میکنیم مگر میشود ورزش مدارس یا ورزش ارگانها را نادیده گرفت؟ با اینکه در ورزش اصل مسئله روشن است. مثل تکنولوژی نیست که ما در تعریفش نیز دچار مشکل باشیم.
عیارآنلاین- با توجه به ابزارهای موجود کشور فکر می کنید توسعه فناوری در کشور بر عهده چه کسی است و باید به چه سمتی حرکت کنیم. هرکدام از بازیگران این حوزه چه نقشی باید ایفا کنند؟
ناظمی- پس کسی که ما از آن انتظار متولی شدن داریم نهادیست که نقش هماهنگکننده و سیاستگذار را ایفاء میکند وگرنه خودش فینفسه نمیتواند بازوی اجرایی و تصدیگری داشته باشد. این یک معضل ادراکی برای بخش حاکمیتی ماست. یعنی همه دوست دارند وقتی سیاستگذار موضوع هستند ابزارها هم دستشان باشد و ابزارهای تصدیگرایانه و مالی داشته باشند و چون ابزارها هم از حیث مالی میبینند مشکل چند برابر میشود.
با این پارادایم که هوشمندی توزیع یافته است و یک جا متمرکز نیست، یعنی تکتک نهادها در تکنولوژی بازیگران هوشمندی هستند. با پذیرش این موضوع، باید ببینیم در دنیا چه مدلهایی پیاده میشود.
من سه استعاره یا مدل برای تقریب به ذهن بیان میکنم. استعاره اول، استعاره چوپان و گله است. یعنی متولی ما نقش چوپانی دارد که وقتی گفت اولویت ما آن چیز است همه باید آن را انجام دهند که این اتفاق طبیعتاً نمیافتد. هم از لحاظ تئوریک و هم از لحاظ پیادهسازی دیگر دوران این مسائل گذشته است.متاسفانه این پارادایمی است که اغلب سیاستگذاران ما در ذهنشان همین است.
نگاه دوم میتواند این باشد که اسمش را بگذاریم رهبر ارکستر. یعنی هرکس ساز خودش را میزند اما رهبر اکستر در حال ایجاد هماهنگی بین بخشهای مختلف است. در این نگاه من متولی را کسی میبینم که در حال هماهنگی بین بخشهای مختلف است. برای مثال الان در بخش نرمافزاری تکنولوژی سعی میشود این پارادایم اجرا شود. هرچند این پارادایم نسبت به اولی هوشمندانهتر و مترقیتر است اما این هم دورهاش گذشته است.
پارادایم سوم از استعارههایی است که در ادبیات عرفانی ما نیز استفاده شده است. استعاره آیینه یا سیمرغ. ما فکر میکنیم تک تک نهادها هوشمندیشان را دارند و سیاستگذاری در پارادایم سوم تبدیل میشود به آینهای که جامعه در آن منعکس میشود و جامعه میتواند تصویر خودش را ببیند و خودش با هوشمندی خودش را تغییر دهد و سراغ موضوعات مختلف برود.
در این پارادایم سوم که به آن سیمرغ هم میگویند همه یک مسیر را میروند تا تبدیل به یک سیمرغ شوند. این پارادایم، پارادایم غالب است که میتوان نمونههای جهانی برای آن ذکر کرد. از سال ۱۹۷۰ ژاپنیها به آمریکا میروند و با روش دلفی آشنا میشوند. بنای تئوریکش این است که تعامل انسانها تولیدکننده دانش است ولی در این تعامل اتفاقی میافتد که ناخوشایند است و میخواهیم آنها را حذف کنیم. ژاپنیها هر ۵ سال یک بار به صورت گسترده در کشور این روش را انجام میدادند یعنی پنلی که در آن جواب طراحی نشده است، بلکه نخبگان برای نخبگان سوال طراحی کردهاند. این کار باعث میشود نخبهها از حال نخبهها مطلع شوند و ببینند دیگران چگونه فکر میکنند و این خودبهخود یک هماهنگی ایجاد میکند.
۱۸ درصد از منابع تحقیق و توسعه کشور ژاپن را دولت میدهد و بقیه را بخش خصوصی بدون هیچ مشوقی میآید و برعهده میگیرد. چون دولت نظر سایر خبرگان را گرفته و به بخش خصوصی داده است. معنی همه این حرفها این است که اگر آینه را خوب تشکیل دهیم، همه هوشمندانه به آن سمت حرکت میکنند. لزومیندارد با زور تفنگ و ابزار مالی که من فرقی بین این دو نمیبینم این کار انجام شود. بلکه باید بدنبال قدرت هوشمند یا قدرت نرم برویم و بتوانیم آینه را خوب تشکیل دهیم و خودبهخود نخبگان و خبرهها را در سیاستگذاری سهیم بدانیم.
عیارآنلاین- در شرایط کشور ما چه کسی باید عهدهدار توسعه فناوری شود؟
ناظمی- باشرایط کشور ما معاونت علمی باید عهدهدار این کار شود. وزارت علوم یک نهاد آموزشی است که نه فهمی از تکنولوژی دارد و نه با بنگاهها ارتباط دارد. کسی که باید عهدهدار این کار شود معاونت علمی و فناوری است که باید از ابزارهایی مانند وزارتخانهها استفاده کند.
الان تک تک وزارتخانهها خبرههای خودشان را دارند. منظور از خبره هم خبره دانشگاهی و هم خبره صنعتی است و هم خبره سیاستگذاری. ما به این جماعت جامعه خبرگان میگوییم. مثال برای اینها، شرکتهای دانشبنیانی است که میشناسیم. من از ابتدا در جریان شکلگیری آنها بودم. اوایل دهه هشتاد تعدادی استاد دانشگاه انتخاب شدند و در مرکز صنایع نوین برای اینها کلاس آموزشی گذاشته شد. به اینها درس داده شد. بعد برایشان هزینه شد اما در این ده سال دیگر این اتفاق نیفتاد.
مرکز صنایع نوین آن زمان روی ده موضوع سرمایهگذاری کرد که بر روی ۶ تا جواب داد. بههرحال مقایسه میکنیم بحث vc چقدر در کشور ما جواب میدهد. اگر دست دانشگاهیان باشد جواب نمیدهد. یعنیاینکه چه چیز در بازار جواب میدهد را دانشگاهی نمیتواند تشخیص دهد. نباید از افراد بخواهم نقش دیگری بازی کنند. وقتی او را برمیداریم و به زور میخواهیم که تاجر شود، تبدیل به یک ورشکسته دانشگاهی خواهد شد.
پس بگذاریم افراد جای خودشان باشند. Vc وظیفه انسان دانشگاهی نیست. کار افراد صنعتی است. در دنیا وجه غالب، وجه علمی نیست، بلکه وجه غالب بخش تجاری است که قابلیت تولید دارد.
موضوع دوم بنگاههای بزرگ است. ما نمیتوانیم با تعدادی بنگاه کوچک و متوسط رشد کنیم. مثلاً شما توسعه ژاپن قبل از جنگ جهانی دوم را ببینید. بوسیله زایباتسو رشد میکند که شامل شرکتهایی است که هرکدام مالک مشخصی دارد یعنی همگی باهم ریسک را سرشکن کردهاند. یعنی بانکی زدهاند که خدمات میدهد. مثلا اگر یکی از شرکتها در آستانه ورشکستگی باشد، مابقی به وی وام میدهند. زایباتسو بعد از جنگ جهانی دوم کی رت سو را شکل میدهد. همین الگو را کره جنوبی که به آن چائو بولز میگوییم که در زمان ژنرال پارک حدود ۷۰ تا بودهاند. ژنرال پارک به شرکتهای بزرگتر وام با سود کمتر داد، یعنی آنها را تشویق کرد به بزرگتر شدن. برای همین ادغام بین شرکتی رخ داد. الان ۴ چائوبولز در کره داریم. دوو، سامسونگ، الجی، هیوندا که بروایتی اینها بر ۷۰% تولید ناخالص داخلی کره تأثیر غیرمستقیم دارند.
در داخل ایران ایرانخورد زمانی توانست موفق شود که حلقههای تولید تشکیل داد. برای مثال قطعهساز تربیت کرد تا زمانی که بنگاه بزرگی نداشتهباشیم، حلقههای کوچک اطراف آن معنا پیدا نمینند و نمیتوانند جهانی شوند. این بنگاههای بزرگ درد ما است که دلیل آن هم این است که پشت ذهن سیاستگذار ما معیوب است. ما با عقدههای طبقه فرودست میخواهیم برای سرمایهدار سیاستگذاری کنیم.
عیارآنلاین- دولت برای حمایت از این بنگاههای بزرگ باید چه کاری انجام دهد و نوع ایجاد آنها باید چگونه باشد؟
ناظمی- من مثال ژنرال پارک را برای همین زدم. سازوکاری که او تعریف کرد کار بسیاری خوبی بود. در دنیا دو سیاست صنعتی داشتیم. ۱- جانشینی واردات که قبل از دهه ۹۰ خیلی کاربرد داشت که این انحصار ایجاد میکند و انحصار منجر به فساد میشود و فساد باعث میشود وارد رکود شویم و رقابت ایجاد نشود.
یک کار دیگر هم محرک صادرات است. برای مثال در خودرو برنامه چهارم توسعه موظف کرد سالانه ۱۰ درصد از تعرفه خودرو کاسته شود تا به قیمت برابر برسیم ولی هرسال در مجلس لابی شد و مجلس تمدید کرد تعرفه خودرو بالا باشد و این لابی توسط شرکت خودرو انجام میشد.
عیارآنلاین- شرکتهای بزرگ خارجی بخشی تحت عنوان انجمن صنعتی دارند. این انجمن صنعتی چه تفاوتی با شرکتهای بزرگ میکند؟
ناظمی- من مخالف تشکیل انجمن هستم، چرا که ابتدا جامعه باید به یک بلوغی برسد. ما بلوغ همکاری نداریم. تک تک ما نمیتوانیم با همکارانمان همکاری کنیم پس نمیتوان انتظار داشت این در سطح ملی اتفاق بیفتد. ما باید یاد بگیریم همکاری کنیم. برای مثال دوسال قبل بین بلوری و اچدیوی دی رقابت بود که اچ دی وی دی پیروز شد. علت پیروزی این بود که پشت سر آن چندین شرکت بزرگ مانند توشیبا و مایکروسافت بود و پشت سر بلوری اپل و سامسونگ بود که با هم رقیب هم هستند اما در یک جلسهای استانداردها را بررسی کرده و به این توافق رسیدند که بلوری استاندارد است. ما با صرف شعار و توصیه اخلاقی نمیتوانیم این کار را انجام دهیم. معتقد هستم ما فقط میخواهیم با منفعت این کار را انجام دهیم که این نمیشود.