03/12 1394

درباره کتاب «تغییر نهادی و توسعه اقتصادی»

مسعود بنافی:  هاجون چانگ، نویسنده (ناظر) کتاب تغییر نهادی و توسعه اقتصادی، متولد 1963 و کره‌‌ای تبار است. او در زمره اقتصاددانان هترودوکس محسوب می‌شود و تخصص خود را نیز معطوف به اقتصاد توسعه کرده است.

وی که دارای وبسایتی اختصاصی در فضای اینترنت است، کتاب‌های متعددی در زمینه اقتصاد و سیاستگذاری اقتصادی نوشته است و در سال 2013 جزء 20 متفکر برتر جهان معرفی شده است.

تغییر نهادی و توسعه اقتصادی

کتاب «تغییر نهادی و توسعه اقتصادی» نگاهی نهادگرا به بحث توسعه اقتصادی دارد. این کتاب که در سال 2007 به زیور طبع آراسته شده، مشتمل بر 305 صفحه است و نویسنده یا به تعبیر بهتر، نویسنده ناظر این کتاب، هاجون چانگ، استاد دانشکده اقتصاد دانشگاه کمبریج انگلستان است و عمده دلمشغولی او را مباحث اقتصاد سیاسی توسعه شکل می‌دهد. شاکله این کتاب، تمرکز بر نقش نهادها در توسعه اقتصادی است. اگر رویکردها و تفکرات مختلفی را توسعه اقتصادی دخیل بدانیم، یکی از مهمترین آن‌ها رویکرد «نهادگرایی» است که به انحای مختلفی، خود را در عرصه‌های علمی مختلف بازتولید کرده و بر متفکران آن‌ها اثرگذار بوده است. اینک نهادگرایی و نهادگراها خصوصا در عرصه اقتصاد، پس از دوره‌ای افول، دوباره نغمه بازگشت به اقتدار علمی خود را زمزمه می‌کنند، و این بار در قالب نهادگرایی جدید و با آرایشی تازه، جامه‌ای از نظریه‌ها و ایده‌های نهادی نو را بر تن کرده‌اند.

نویسنده این کتاب، تلاش کرده تا با دعوت از نویسندگان و دانش‌پژوهان مختلف در عرصه‌های گوناگون اعم از اقتصاد، تاریخ، علوم سیاسی، جامعه‌شناسی، مدیریت دولتی و مدیریت کسب و کار، نسبت بین نقش نهادها و توسعه اقتصادی را بازپردازی مفهومی و تجربی کند. این دانش‌پژوهان در این کتاب تلاش کرده‌اند تا نه تنها مباحث نظری را مورد اشاره قرار دهند، بلکه گستره‌ای وسیع از نهادهای زنده سیاسی، بوروکراتیک، مالیاتی، مالی، سازمانی، اجتماعی و صنعتی را در کشورهای مختلف و در طول زمان و مکان مورد بررسی قرار دهد. ماحصل بحث او اذعان به این مطلب است که هیچ فرمول ساده و دمِ دستی برای نیل به توسعه نهادی وجود ندارد؛ بلکه ترکیبی قصدمندانه از تقلید از نهادهای خارجی و نوآوری‌های نهادی بومی می‌تواند در این زمینه راهگشا باشد. مباحثی که در ادامه می‌آید مروری بر فصل مقدمه و یا به تعبیر بهتر معرفی کتاب است که به قلم نویسنده اصلی، در شرح و توضیح جوهره مطالب کتاب و تعیین نقشه مطالب بیان شده است. تقریبا به جرئت می‌توان گفت که مرور مباحث زیر مخاطب را از مراجعه به کل کتاب تا اندازه زیادی بی‌نیاز می‌کند:

موضوع "نقش نهادها در توسعه اقتصادی"، در کانون توجه بسیاری از اندیشمندان و صاحب‌نظران عرصه توسعه اقتصادی قرار گرفته است. موضوع چالش‌برانگیز "توسعه نهادی" یا "اصلاحات اداری"[1] در دهه گذشته مطمح نظر جامعه مخاطب آن قرار گرفته و در حال بازیابی خود است. حتی صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی نیز به جای توجه به آن، به عنوان یک بحث جزئی و حاشیه‌ای، کانون توجه خود را بدان معطوف داشته‌اند. به عنوان نمونه صندوق بین‌المللی پول تاکید بسیاری زیادی بر اصلاحات نهادهای اداری و حکمرانی و همچنین قوانین ورشکستگی طی بحران سال 1997 کشورهای آسیایی داشت.

از سوی دیگر، برنامه‌ها و طرح‌های اصلاحی تکنوکرات مآبانه صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی و دیگر کشورها، که طی آن،‌ نهادها از محور خارج شده و کنار گذاشته می‌شوند، از دهه 80 میلادی به شکل جهانی با شکست مواجه شده است. دلیل عمده آن نیز نادیده‌ پنداشتن تفاوت‌های نهادی بین کشورها در طرح‌های اصلاحی است. حتی بسیاری از اقتصاددانان اقتصاد ارتدکس نیز اذعان دارند که سیاست‌هایی که به طور مستقیم از تجربه کشورهای توسعه‌یافته اتخاذ می‌شوند، هنگام پیاده‌سازی در کشورهای در حال توسعه با ناکامی مواجه می‌شوند. امروزه اما، دیگر نه تنها بر نهادهای مالی و نهادهای حاکمیت شرکتی تاکید می‌شود، بلکه نهادهای بازار کار و تامین اجتماعی نیز مورد توجه قرار گرفته‌اند. تلاش‌هایی که توسط کشورهای به اصطلاح توسعه‌یافته برای همگن‌سازی نهادها در کشورهای دیگر صورت می‌پذیرد، بحث‌هایی جنجالی را سبب شده است که آیا این "نهادهای استانداردشده جهانی" برای کشورهای در حال توسعه مناسبند یا خیر؟ اما با وجود طرح چنین انتقادهایی، متاسفانه فشار بر کشورهای در حال توسعه برای اتخاذ و وارد کردن نهادهای استاندارد جهانی (یعنی نهادهایی که به طور یکسان، از سوی کشورهای به اصطلاح توسعه‌یافته به کشورهای دیگر دیکته می‌شود) به شکل فزاینده‌ای رو به افزایش است.

البته همچنان باید به وجود شکاف‌های دیگری اشاره کرد که پیش از سخن گفتن در باب نهادها و توسعه اقتصادی،‌ می‌بایست پر شوند:

پر کردن چنین شکاف‌هایی مستلزم رویکردهای نویی به مطالعه نقش نهادها در توسعه اقتصادی است.

در ادامه نویسنده، مهمترین آموزه‌ها و یافته‌هایی که از خلال بررسی ماهیت نهادها و مطالعه آنان بدست می‌آید را به شرح زیر ذکر می‌کند:

هنگامی که نهادی جدید وارد کشور می‌شود؛ حادترین مشکلات زمانی رخ می‌نمایانند که نهادهای غیررسمی که قرار است با آن نهاد در تعامل باشند نادیده گرفته شوند. ممکن است بتوان همه نهادهای رسمی پیرامونی آن را با بازنویسی قوانین مرتبط تغییر داد، اما تغییر نهادهای غیررسمی (مثل آداب و رسوم) در کوتاه مدت غیرممکن است.

نهادها می‌توانند در راستای اهدافی مورد استفاده قرار بگیرند، که اصالتاً برای آن خلق نشده‌اند و هدف از تأسیس آن‌ها، چنین بهره‌برداری نبوده است؛ از این رو، تاریکی منشأ آن‌ها نباید دست و پای ما را برای تقلید یا بهبود آن ببندد. از سوی دیگر، جنبه‌های تکنیکی و فنی در تشخیص فواید و پایایی و دوام نهادهای خاص، موضوعیت دارد. به بیان دیگر، تأکید بر سیاست نباید باعث بد تفسیر کردن آن شود و خبرگی تکنوکراتیک طراحی آن‌ها مورد لعن و بدگویی قرار گیرد. در حالی که هیچ راه حل نهادی وجود ندارد که "تکنیکی" محض باشد، طراحی فنی و تکنیکی ضعیف آن نیز مشروعیت سیاسیش را تضعیف می‌کند؛ چرا که در این صورت حتی ذینعفان چنین نهادهایی نیز اشتیاق به حمایت از آن را از دست می‌دهند.

تاکید بر نقش کارگزار یا عامل انسانی، ما را به سمت "نقش ایده‌ها" در تغییر نهادی رهنمون می‌شود. اگر بپذیریم که عامل انسانی در پاسخ به محرک‌های تعیین شده ساختاری به مثابه ماشین عمل نمی‌کند، آن گاه می‌توانیم بگوییم که ایده‌های آنان (فهم آن‌ها از منافعشان، ارزش‌های اخلاقی، چگونه کار کردن جهان، اقداماتی که ممکن یا غیرممکن می‌داند و غیره) نقش بسیار مهمی بازی می‌کند. گاهی این ایده‌ها به عنوان ابزاری از سوی عامل انسانی مورد استفاده قرار می‌گیرد تا نهادها را به شکل و شیوه‌ای که ترجیح می‌دهد تغییر دهد. در حالی که نمی‌توان ایده‌ها را به عنوان موجودیت‌هایی جدا از شرایط ساختاری احاطه کننده عامل انسانی در نظر گرفت، باید گفت که عامل انسانی قادر است تا گفتمان‌های ایده‌محوری که کاملاً توسط ساختارها تعیین و محدود نشده‌اند را توسعه داده و از آن‌ها در راستای بهبود منافع خود در جهت مشخص بهره ببرد. تنها ایده‌ها نیستند که به عنوان ابزاری توسط عامل انسانی مورد دستکاری قرار می‌گیرند تا تغییرات نهادی مرجح را ایجاد کنند؛ بلکه نهادها نیز بر ایده‌هایی که عوامل انسانی دارند اثر می‌گذارند و کنش انسانی را تغییر می‌دهند. به بیان دیگر، ایده‌ها تنها توسط کنش انسانی قابل دستکاری نیستند.

سیستم نهادها عمدتاً پیرامون نیازهایی شکل می‌گیرد که خود زاییده شیوه تولید در جامعه است، و نه بر عکس. بنابراین، سیاستگذار، می‌بایست بر انواعی از فعالیت‌ها تمرکز کند که مدل مناسبی از نهادها را نتیجه می‌دهد،‌ و نه برعکس. بسیاری از نهادهای خوبی که در کشورهای به اصطلاح توسعه یافته وجود دارند خود نتیجه و محصول توسعه اقتصادی هستند و نه علت آن. نهادهایی که برای مدتی مدید به حیات خود ادامه داده‌اند، ممکن است به شکل یکباره از دور خارج شوند، زیرا نیازهای جدیدی رخ می‌نمایاند که این نهادها از برآورده ساختن آن عاجز و ناتوانند.

نکته دیگری که در نهادسازی نباید از آن غفلت کرد توجه به این مطلب است که حتی با فرض وجود اجماع بر خوب بودن برخی نهادها برای همه کشورها حداقل برای برخی اهداف، نباید تذکر رینرت[5] را از یاد برد که آن را "داروی بیش از حد نهادی" نام گذارد؛ بدین معنا که نباید بیش از حد برای کشوری نهاد تجویز و تأسیس کرد.

جمع‌بندی

در پایان ذکر این نکته لازم است که هیچ فرمول واحد و ساده‌ای برای توسعه نهادی وجود ندارد که کشورها بتوانند آن را وارد کرده و برای توسعه اقتصادی به طور کامل به کار گیرند. چندگانگی کارکردی، اهمیت نهادهای غیر رسمی، وجود پیامدهای ناخواسته و انحرافات قصد شده در نهادها،‌ همگی به این نکته اشعار دارند که "بهینه‌گزینی" و توجه به بهترین عملکرد نهادهای رسمی،‌ هیچ نوعی از پیامدها و نتایج مثبت نهادی را در کشور مقصد تضمین نمی‌‌کند.

ترکیبی از تقلیدپذیری آگاهانه و سازگاری با نهادهای خارجی از سویی،‌ و نوآوری‌های بومی (که ممکن است آگاهانه باشد یا نباشد) از سوی دیگر لازم است. همچنین تأکید بر این نکته که هیچ فرمول مشخصی برای توسعه نهادی وجود ندارد نباید باعث شود که تصور کنیم هیچ راهی برای بهبود کیفیت نهادها در کشورهای در حال توسعه وجود ندارد. به هر حال، کشورها قبل از توسعه اقتصادی‌شان، می‌بایست کار خود را بر پایه با کیفیت‌ترین نهادها بنا کنند؛ و این دقیقاً همان چیزی است که اقتصاددانان ارتدوکس هم به آن اذعان دارند.

 


[1]Governance reform

[2]Politics of institution building

[3]Dark origins

[4]Institutional perversion

[5]Reinert

 

تالیف و ترجمه: مسعود بنافی