Login Register

ورود به حساب کاربری

نام کاربری
رمز عبور *
مرا به خاطر بسپار

ایجاد حساب کاربری

Fields marked with an asterisk (*) are required.
Name
نام کاربری
رمز عبور *
تکرار رمز عبور *
پست الکترونیکی *
تکرار پست الکترونیکی *

مدیریت دولتی در نهادهای سیاسی: شرح درکی از نفوذ رئیس ستاد کاخ سفید

فاطمه سیفی:  این تصور که مدیران دولتی بر عملکرد سازمانی موثر هستند در تحقیقات اداره امور عمومی مشهود است. اما در مورد اینکه چرا برخی مدیران نسبت به برخی دیگر در تاثیر بر عملکرد سازمانی بهتر عمل می کنند، کمتر بررسی شده است.

علاوه بر این، مطالعات نسبتا کمی به طور مشخص،نفوذ دانشمندان و برنامه ریزان مدیریتی را مورد بررسی قرارداده و به مطالعه کمی و سیستماتیک تاثیر مدیریت در کاخ سفید پرداخته است. در این تحقیق ها از داده های جمع آوری شده از مطالعهمقامات عالی رتبه سابق کاخ سفید که در زمان دولت ریگان، جورج دبلیو بوش، کلینتون بودند استفاده شده،این مطالعه تئوری مدیریت دولتی اولین بار، به طورتجربی به بررسی عوامل کلیدی که درکی از نفوذ مدیریتی رئیس ستاد را شکل دادند، می پردازد. این یافته ها نشان دهد که چگونه چند مفهوم اصلی در تئوری مدیریت دولتی به تشریح درکی از نفوذ مدیریتی کمک می کند. بنابراین سهم جدید را در ادبیات مدیریت دولتی شکل می دهد.

مقدمه

در تابستان سال 1994، بیل کلینتون، رئیس جمهور امریکا تغییرات عمده ای را در مشاوران ارشد خود با جابجا کردن رئیس ستادش توماس مک لارتی با مدیر بودجه لئون پانِتا، آغاز کرد. از یک سال و نیم پیش، کلینتون به این شهرت یافته بود که به بسیاری از مشاورانش اجازه می داد در جلسات و میزگردهایی حضورداشته باشند. در حالی کهمک لارتی - یک دوست قدیمی وخارج از واشینگتون(کاخ سفید) و با نام مستعار "ماک زیبا" مشهور بود – ولی قادر به کنترل و یا اصلاح بی نظمی و سوء ارتباطات نبود.و کلینتون با یادآوری این موضوع، که در این حوالیهرج و مرج بوجود آمده، معتقد بود؛ که هر روز ما باید سه، چهار نشست چند ساعته داشته باشیم.و من در آن می نشینم و به صورت مشورتی و کمیته ای تصمیم میگرم. و هر روز من در مورد آنها در مقالات و روزنامه ها را مطالعه می کردم.این کارها را خیلی انجام می دادم به طوری که عموم مردم تصور که من در تصمیم گیری ناتوان و مردد هستم.

"اصلاح شرایط به شیوه ای مختصر و کوتاه"؛- پانتا در سراسر واشنگتن به روشهای کوتاه و میانبر برای مدیریت و مهارت های مذاکره شهرت داشت - که مدعی بود که می تواند جلسات باز و بی پایان کلینتون را با تعدیل در مدیریت کارکنان و سیاستها به نتیجه برساند.در نهایت، نفوذ پانتا در هدایت فعالیتهای کاخ سفیدو ادامه رهبریش در زمان تصدی سه ساله خود به عنوان رئیس ستاد به شهرت او در میان کارکنان کاخ سفید کمک می کرد.

روایتی که از دوره مک لارتی به پانتا گسترش یافت، این بود که در جایی که مک لارتی به نظر می رسد فاقد نفوذ در وظایف مدیریتی خود بود، پانتا قادر بود که آن را در میان کارکنان کاخ سفید به موفقیت رئیس ستاد نسبت دهد. اما چرا، دقیقا، تصور می شد پانتا ازمک لارتی بانفوذتر است و چگونه روش او به مانند یک شیوه جدید برای تغییر روش عملکرد در کاخ سفید، کمک می کرد؟
در چارچوب بزرگتر، ویژگی هایی که به طور کلی درکی از تاثیر رئیس ستاد را تدوین و فرموله بندی می کرد، چه هستند و چگونه ممکن است چنین ارزیابی به عملکرد سازمانی کاخ سفید ارتباط داشته باشد؟

اگرچه محققان مدیریت دولتی معتقدند که مدیران دارای پتانسیل قابل توجهی برای اعمال نفوذ بر کارکنان و عملکرد سازمان شان هستند، اما مطالعات نسبتا کمی به طور سیستماتیک به بررسی اینکه چرا مدیران به عنوان افرادی دارای قدرت و نفوذ درک شده اند و یا چگونه چنین ارزیابی به عملکرد سازمانی مرتبط است، پرداخته اند.
در واقع، اگر چه مطالعات قبلی درباره نفوذ مدیریتی به روش کیفی از ارزش علمی بالایی برخوردار است اما اخیرا دانشمندان شروع به استفاده از مدل های نظری و روش های کمی برای انجام پژوهش نظام مند تر کرده اند. علاوه بر این، دانشمندان به ندرت نهادهای سیاسی مهم را مورد بررسی قرارداده تا روابط علت و معلولی بین اقدامات و ویژگی های مدیریتی و تاثیر شان بر سازمان های مرتبط را کشف کنند. این امر به ویژه در پژوهشهای نهاد ریاست جمهوری معاصر آمریکا درست است، جایی که اگر چه تئوری اداره امور عمومی برای تشریح پدیده های ریاست جمهوری محور تا حدودی به استاندارد تبدیل شده، اما مطالعه ابعاد مدیریتی ریاست جمهوری بر توصیف شیوه های نظم نهادی، تحولات ساختاری و کارکنان پویا متمرکز شده است.

این مطالعه، این شکاف را با استفاده از یک مدل نظری قوی با ارزیابی رئیس ستاد نشان می دهد.
بخش اصلی این سه روش عبارتند از: اول، مدل نظری را برای عملکرد مدیریت نه عملکرد سطوح سازمانی به کار می گیرد.
دوم، پارادایم نظری مدیریت دولتی را در تحلیل ریاست جمهوری ایالات متحده به کار می گیرد. و سوم، نتیجه آن نه تنها مدیریت ریاست جمهوری مدرن، بلکه پویایی سیاسی رهبری اجرایی است وبه طور کلی، با چشم اندازی برای استفاده در آینده برای نهادهای سیاسی دیگر است.

مطالعه ما با استفاده از سنجش درک مقامات سابق کاخ سفید از رئیس ستاد پروژه (COSP) است تا ابعاد اصلی نظری مدل مدیریت دولتی توسط کنت جی مایر و لورنس جی اوتول، توسعه یابد. در این خصوص مایر و اوتول به "مدل MO" اشاره کرده اند. مدل MO برای اهداف ما مفید است زیرا دانشمندان کمک می کند تا روش هایی که در آن مفاهیم اصلی مدیریت، عملکرد مدیریتی را تحت تاثیر قرار می دهند، شناسایی شوند. علاوه بر این، با تحلیل درک مقامات سابق کاخ سفید، ما قادر به یافتن شاخص های نفوذ هستیم.یافته ها نشان می دهد که ابعاد اصلی مدل MO درکی از نفوذ مدیریتی را به عنوان اینکه به عملکرد اداری مرتبط است را نشان می دهد.

تاثیرمدیریتی:نظریه و عمل

هررئيس جمهورهمچون ریچارد نیکسون به رئیس ستاد خود متکی بود (نگاه کنید به جدول 1) مثلا برادلیپترسون یادداشت کرد، رئیس ستاد با مدیریت کردن "تمام نهادهای کاخ سفید، که اساسا به عنوان یک مدیرسیستمی است، خدمت می کند: آنها رئیس جمهور نیستند، اما ناظر بر همه چیز هستند. به عبارت دیگر، رئیس ستاد کاخ سفید مسئول افراد برای مدیریت کردن بوروکراسی که فرمان رئيس جمهور است، می باشد. اهمیت موقعیت و وظایف رئیس ستاد توسط انجمنهای مهم علمی، درک شده است. به عنوان مثال، برخی از محققان نقش های سنتی و مرسوم رئیس ستاد را مورد بررسی قرار دادند (به عنوان مثال مدیر، مشاور، سرپرست) و نتیجه گرفتند که رئیس ستادی که در وظایف اصلی خود موثراند، تاثیر مثبتی بر دولت دارد. این وظایف عمده ترکیبی از مدیریت و هماهنگی ساختار اداری حوزه نهادی است. علاوه بر این، کار رئیس ستاد ممکن است بیشتر شامل نظارت کردن مستقیم همچون کمک به مذاکرات در کنگره است. با این وجود،از تلاش برای بررسی نفوذ رئیس ستاد به شیوه ای نظام مند غفلت شده است.
در اینجا، ما معتقدیم که اعمال نظریه ها نیازمند تولید دانش تجربی نظام مند هستند، کهدر حال حاضر در تئوری های اداره امور عمومی و به ویژهدرزمینه مدیریت دولتی باید باشد. به طور خاص، ما استدلال می کنیم که عوامل تعیین کننده عملکرد سازمانی نیزنشان می دهد که مدیران مهم بانفوذ درنهادهای دولتی و سیاسی هستند و سازمان خود را به خوبی اداره می کنند واین شامل موقعیت رئیس ستاد کاخ سفید می شود، که نشان دهندهبالاترین مقام اداری در یک نهاد سیاسی درایالات متحده است.برای نشان دادن این موضوع، ما مدل MO، را بکار بردیم که به بیان نظری عوامل نفوذ مدیریتی می پردازد و ارتباط آنها را با عملکرد اداری نشان دهد. برای توسعه مدل MO، مایرو اوتول چند دهه را به جمع آوری دانش در زمینه یک نظریه قابل آزمونکه عوامل کلیدی مرتبط به عملکرد سازمانی را نشان می دهد اختصاص دادند.

جدول1، رئیس ستادهای کاخ سفید در دوره جدید 2014-1969

حزب رئیس جمهور زمان تصدی رئیس ستاد
جمهوری خواه‌ ریچارد ام نیکسون 73-1969 هری رابینز هالدمن
جمهوری خواه‌ ریچارد ام نیکسون 74-1973 الکساندر ام هیج
جمهوری خواه‌ جرالد فورد 75-1974 دونالد اچ رامسفلد
جمهوری خواه‌ جرالد فورد 77-1975 ریچارد ام چنی
دموكرات جیمی کارتر 80-1979 ویلیام اچ ام جردن
دموكرات‌ جیمی کارتر 81-1980 جک اچ واتسون
جمهوری خواه‌ رونالد ریگان 85-1981 جیمز ای بکر
جمهوری خواه‌ رونالد ریگان 87-1985 دونالد تی ریگان
جمهوری خواه‌ رونالد ریگان 88-1987 هاوارد اچ بکر
جمهوری خواه‌ رونالد ریگان 89-1988 کنت ام دوبرستاین
جمهوری خواه‌ جورج اچ دابلیو بوش 91-1989 جان اچ سونونیو
جمهوری خواه‌ جورج اچ دابلیو بوش 92-1991 ساموئل کی اسکینر
جمهوری خواه‌ جورج اچ دابلیو بوش 93-1992 جیمز ای بکر
دموكرات‌ بیل کلینتون 94-1993 توماس اف مک لارتی
دموكرات‌ بیل کلینتون 97-1994 لئون ایی پانتا
دموكرات‌ بیل کلینتون 98-1997 ارسکین بی بولز
دموكرات‌ بیل کلینتون 01-1998 جان دی پودستا
جمهوری خواه‌ جورج دابلیو بوش 06-2001 اِندرو اچ کارد
جمهوری خواه‌ جورج دابلیو بوش 09-2006 جاشوا بی بولتون
دموكرات‌ باراک اُباما 10-2009 رام آی امانوئل
دموكرات‌ باراک اُباما 12-2011 ویلیام ام دِلی
دموكرات‌ باراک اُباما 13-2012 جکوب لیو
دموكرات‌ باراک اُباما از 2013 تا کنون دنیس مک دوناف

به طور خلاصه، این نظریهمعتقد است که عملکرد سازمانی یک تابع از ثبات، پویایی مدیریت داخلی و خارجی، و عوامل محیطی است.به طور خلاصه می توان گفت کهمسائل مدیریت؛ همچون حفظ ثبات، بهره برداری از فرصت، و ذخیره دارایی های سازمانی یک تاثیر ماندگار بر روی توانایی های سازمانی برای نیل به اهداف خود می گذارد، در حالی کهمایرو اوتول (2007) تلاش های خود را بر شناسایی عملکرد در سطح سازمان متمرکز کرده اند، ما مدل را برای بررسی معیارهای عملکرد سطوح مدیریتی توسعه دادیم. در این روش ما تلاش کردیم کار قبلی مایر و اوتول را با تمرکز روی بررسی های تجربی اجزای مختلف نظریه خودشان بهبود می بخشیم ، که در بیانفرم ریاضی به شرح زیر است:

Ot = β1 (S +M1)Ot−1 + β2 (Xt/S) (M3/M4) + t

برای این معادله، O به معنی اندازه گیری عملکرد سازمان،S به معنی است ثبات و M نشان دهنده مدیریت است. مدیریت داخلی (1M) نشان دهنده کمک مدیریت به ثبات از طریق تغییرات ساختار سازمانی و عملیات است.
مدیریت خارجی (
M2) نشان دهنده یک تعادل بین شبکه های سازمان در مقابل تلاش های مبنی بر ریسک گریزی است. اگر چه M2 به صراحت با مدل MO سروکار ندارد اما، دو جزء آن – 3M 4M - به طور مستقل مشخص هستند، 3M تلاشای مدیریتی به بهره برداری از محیط سازمان، M4 تلاشهای مدیریتی برای حفاظت از بخشی از تأثیرات محیطی را نشان می دهد.X برداری از نیروهای محیطی است، مقدارخطا است، اندیس های دیگر نشان دهنده مدت زمان، و 1β و2 β پارامترهای قابل ارزیابی است.

در کل، اجزای مدل MO که در بالا توضیح داده شده نشان می دهد که عملکرد سازمانی یک تابع از نحوه مدیریت بین تعادل پویایی های داخلی با محیط خارجی است.

این مطالعه بر نفوذ مدیریت، که یک بعد مهم عملکرد رئیس ستاد است و می تواند توسط همان عوامل تحقیق قبلی که عملکرد سازمانی را نشان داده، تمرکز کند. ما بر نقش مدیران (به عنوان مثال در استفاده از ساختار سازمانی خاص و سبک هماهنگی، تاثیر روابط بین کارکنان، کنترل و بررسی جریان اطلاعات و دسترسی به آن و غیره) در مجموع سهم قابل توجهی از آنچه به طور کلی عملکرد کاخ سفید را شکل می دهد را توجه کردیم. در واقع، والکات و هالتبیان کردند که، عملکرد رئیس ستاد تا حد زیادی وابسته به توانایی رئیس برای نفوذ در به کار گیری اهرم قدرت سازمان و استفاده از سرمایه های خارجی در برابر چالش های داخلی و نیروهای خارج است، همچنین عملکرد بستگی به توانایی کنترل منابع، کنترل تخطیهای سازمانی و موانع مخالف، دارد و هدف نهایی آن دست یابی به موفقیتها و پیشرفت هاست.

از دیدگاه کارکنان، چگونه تعدادی از کارکنان مدیری را ارزیابی می کنند که به نظر آنها، قادر است پیش بینی های مختلف را تحت تاثیر قرار دهد.بنابراین، فعالیتهای مهم مدیریتی در شیوه عملکرد موسسات تاثیر گذار است، به طوریکه این فعالیتها، انعکاس دهنده تلاش مدیران بانفوذ برای هدایت سازمانها است.

با توجه به موقعیت رئیس ستاد، هیچ فردی بهتر از او نمی تواند بر عملکرد ریاست جمهوری تاثیر داشته باشد، به خصوص با توجه به نقش کنترل کننده اختلافات کهدسترسی کامل به رئيس جمهوری و توانایی برای کنترل دیگر مقامات کاخ سفید را فراهم می کند، موقعیت اداری و نقش او به رئیس ستاد اجازه می دهد که نفوذ زیادی بر جریان اطلاعات و فرآیندهایی که رئوسای جمهور برای تصمیم گیری هایی که به عملکرد اجرایی می انجامد،را فراهم می کند.
از تعریف نفوذ، به عنوان توانایی برای تغییر نتایج تعریف شده است، در این تحقیق تاثیر رئیس ستاد بر عملکرد سازمانی و دیگر مقامات کاخ سفید را بررسی می شود.

بر این اساس، ما متغیرهای مهم مدل MO را، همراه با تعدادی متغیرهای ضمنی، که از برداشت کارکنان کاخ سفید در مورد تاثیر اداری رئیس ستاد به عنوان یک نماینده برای عملکرد تشکیلات کاخ سفید ناشی می شود، را بررسی می کنیم.

فرضیه ها

فرضیه هایی که ما در این تحقیق بررسی کردیم، به طور مستقیم از ابعاد اصلی مدل MO منتج شده است که اولین آن ثبات است. ثبات (S) اشاره به آن عناصری دارد که وقفه ها را در فعالیتهای بوروکراتیک حداقل می کند و طراحی، عملکرد و هدایت یک نظام اداری را در طول زمان تداوم می بخشد. پنج نوع مجزا از ثبات شناسایی شده است:
ثبات ساختاری، ثبات ماموریت، ثبات تولید (یا تکنولوژی)، ثبات رویه ای، و ثبات کارکنان، و ما در اینجا بر روی ثبات ساختاری در مقابل تشکیلات کاخ سفید و همچنین ثبات کارکنان که مرتبط با تجربه رئیس ستاد، تجربه ریاست جمهوری، ارتباط کاری رئیس ستاد با رئيس جمهور و ارتباط کاری رئیس ستاد مرتبط با مجلس، است تمرکز کریم.

با توجه به اینکه نحوه تشکیلات کاخ سفید، به عنوان یک شاخص برای ثبات ساختاری، ممکن استدرکی از نفوذ رئیس ستاد را تحت تاثیرقرار دهد، ما انتظار داریم کسانی که برای یک رئیس ستاد کار می کنند و درون یک ساختار سلسله مراتبی و مشخص تر (ساختار یافته)هستند بیشتر احتمال دارد که به رئیس ستاد وابستگی داشته باشند تا به رئيس جمهور. به طور مشابه، یک رویکرد سلسله مراتبی تر باعث می شود که رئیس جمهور برای مدیریت وکنترل جریان اطلاعات بیشتر وابسته بهرئیس ستاد باشد. بر این اساس، فرضیه ما این است:

(H1) در سازمان سلسله مراتبی تر کاخ سفید، نفوذ و تاثیر رئیس ستاد به احتمال زیاد بیشتر درک می شود. عامل مهم دیگر که ممکن است در نفوذ رئیس ستاد مشهود باشد تجربه است. در اشاره به مزایای تجربه، اوتول و مایر اشاره به مهارتهای چند بعدی دارند که می تواند بر عملکرد او تاثیر داشته باشد.
در اهداف ما، تجربه به عنوان یک پیشینه سیاسی متداول رئیس ستاد قبل از آمدن به کاخ سفید تعریف شده است. کم تجربگی سیاسی(عدم تجربه سیاسی) ممکن است موجب یک دوره یادگیری در مدت رئيس جمهوری شود که یک رئیس ستاد کم تجربه ممکن است نیاز به بررسی روش های اداری متعدد قبل از استقرار در استراتژی های مدیریتی خاص داشته باشد.

برای کارکنان مشغول به کار در یک بخش با رئیس ستادی که دارای تغییرات مدیریتی، اشتباهات و با وظایفش ناآشنا است، ممکن است منجر به محیط کار ناپایدار شود که مشخصه ان رئیس ستادی است که در تلاش برای کلک در بسیاری از وظایف مدیریتی می شود و نیز تلاش می کند که با بازی های سیاسی از راههای فرعی آشنا شود.
(H2a): بر این اساس، ما به طور کلی انتظار داریم که رئیس ستادی که تجربه بیشتری در عرصه سیاسی قبل از دوره تصدی خود داشته باشد، به احتمال زیاد نفوذ و تاثیر رئیس ستاد بیشتر درک می شود.
H2b) ): از سوی دیگر، یک رئيس جمهور با تجربه تر احتمال کمی دارد به رئیس ستاد متکی باشد . به طوری که تجربه بیشتر رئيس جمهور، و تجربه او در عرصه سیاسی قبل ازتبدیل شدن به رئيس جمهور، باعث می شود نفوذ کم رئیس ستاد کمتر درک شود.

(H3a): با توجه به ارتباط رئیس ستاد با رئيس جمهور و کنگره؛ ما به طور کلی انتظار داریم که رئیس ستادی که در تعامل با رئیس جمهور و نمایندگان مجلس در کنگره باشد، احتمالا توانایی بکارگیری و نفوذ بر این قبیل بازیگران سیاسی را داشته باشد. بر این اساس ما انتظار داریم که در رابطه با کارهای مشترک بین رئیس جمهور و رئیس ستاد، نفوذ بیشتر رئیس ستاد به احتمال زیاد بهتر درک می شود.
(
b3H): و در کارهای مشترک بین کنگره و یک رئیس ستاد، نفوذ رئیس ستاد احتمالا بیشتر درک می شود.

با توجه به مدیریت داخلی (M1)، ما در اینجا به رویکرهای متمرکز رئیس ستاد و ارتباط مستقیم آن با نفوذ مدیریتی پرداختیم. لازم به ذکر است که این رویکرد متفاوت از بررسی اثرات واقعی تمرکز است.

اگر چه تمرکز جزئی از سلسله مراتب است، در این مطالعه نشان داده شده که بین سلسله مراتب به عنوان یک معیار مفهومی که ثبات ساختاری در محیط رئیس ستاد را تحت تاثیر قرار می دهد، و نوع نقش متمرکز (یا غیر متمرکز) رئیس ستاد که وظایف مدیریتی را دربرمی گیرد، تمایز وجود دارد. بر این اساس، در نقش اداری رئیس ستاد، تمرکز بستگی به این دارد که تا چه حد رئیس ستاد تمایل به هماهنگ کردن رویکردهای اداری داشته باشد.

ما بیان کردیم که کارکنان، رئیس ستادهایی با نفوذ کمتر که از مسئولیتهای هماهنگ کننده اجتناب می کنند را با کسانی که به شدت نقش را دربرمی گیرند و تلاش می کنند که از ان به عنوان وسیله ای برای هدایت دستورات اداری به شیوه ای مشخص و ثابت استفاده کنند مقایسه می کنند.

(4H): فرضیه ما این است که یک رئیس ستاد که مسئولیت های هماهنگ کننده را می پذیرد، به احتمال زیاد رئیس ستاد با نفوذتری درک می شود.

دقیقا گفته شده که نقش اداری رئیس ستاد، سبک مدیریتی است، که ممکن است متفاوت از فعالیتهای رئیس ستادی باشد که زمان زیادی را در کاخ سفید صرف می کنند. مسائل مدیریتی برای رئیس ستادی که ترجیح می دهد مسئولیت های مدیریتی را تفویض کند، می تواند به ساختار و عملکردبی ثبات منجر شود.

(H5a): بنابراین، ما انتظار داریم که رئیس ستادی که به یک سبک مدیریت، تمایل دارد احتمالا رئیس ستاد بانفوذتری درک شود. به ویژه، اگر رئيس جمهور ترجیح دهد در هدایت فعالیتهای کاخ سفید، اختیارات بیشتری را تفویض کند، یک رئیس ستاد ممکن است با نفوذتر درک شود.

H5b)): به این ترتیب، فرض ما این است که یک رئیس جمهور که به انجام سبک مدیریت کمتر تمایل داشته باشد، رئیس ستاد او با نفوذتر درک می شود.

تعیین شبکه (3M) به میزان دسترسی کارکنان به رئیس ستاد و رئيس جمهور مرتبط است. فرصت های به دست آمده (یا محدود شده) ناشی از این دسترسی ممکن است میزانی را که کارکنان می توانند از عملکردشان دفاع کنند، برای فرایند تصمیم گیری مشاوره دهند و برای دولت مسئولیت های بیشتری را تعهد کنند، تحت تاثیر قرار می دهد. ما انتظار داریم که در دسترس بودن بیشتر رئیس جمهور، احتمالا باعث دقت در تعامل با کارکنان و توجه او در امور اداری می شود و در نتیجه یک شهرت به عنوان یک بازیگر بزرگ در دولت به دست می آورد.

(H6a): بر اساس فرضیه های ما، اگر رئیس ستاد در دسترس باشد، به احتمال زیاد رئیس ستاد بانفوذ تر درک می شود. به طور مشابه، کمتر قابل دسترس بودن رئيس جمهور، به این معنی است که کارکنان اداره ممکن است بیشتر وابسته به رئیس ستاد باشند، و بالعکس.

((H6b: به طور مشابه، ما انتظار داریم اگر رئيس جمهور کمتر در دسترس باشد یعنی، رئیس ستاد بانفوذ تر درک می شود.

علاوه بر دسترسی به رئیس ستاد، ما سطحی از دیده شدن از رئیس ستاد را به عنوان شاخصی که در اداره امور، را مدنظر قرار دادیم

: (H7) بر این اساس، بیشتر قابل رویت بودن رئیس ستاد همچون سخنگوی عمومی برای دولت، به این معنی است که به احتمال زیاد رئیس ستاد با نفوذ تردرک می شود.

با توجه به واسطه بودن (M4)، ما شیوه ای که در آن رئیس ستادی ممکن است به عنوان یک نماینده رئيس جمهور وظایف رئيس جمهور را درست انجام دهد و تمایلی به انجام وظایف خود نداشته باشد، مانند شرکت در بحثهای سیاسی به نمایندگی از رئيس جمهور و / یا تعریف و تمجید از رئيس جمهور برای حفاظت از منافع سیاسی رئيس جمهور را بررسی کردیم، ما همچنین میزانی که یک رئیس ستاد ممکن استبه عنوان یک واقعیت آزما در تلاش برای به حداقل رساندن آسیب به رئيس جمهور در برابر خطرات بالقوه سیاسی و سیاستی و مطلع نگه داشتن رئيس جمهور از رشد اداری، نه تلاش برای محافظت رئیس جمهور از هر توسعه منفی را در نظر گرفتیم.
:(H8) طبق چنین فرضیه هایی در بیشتر فعالیتهایی که رئیس ستاد به عنوان یک سرپرست و یا نماینده رئيس جمهور عمل می کند، نفوذ رئیس ستاد بیشتردرک می شود.
(H9)
: وقتی رئیس ستاد به عنوان یک واقعیت آزما برای رئيس جمهور در هشدار دادن به خطرات بالقوه سیاست / سیاسی تلاش می کند، نفوذ رئیس ستاد احتمالا بیشتر درک می شود.

در نهایت، مدل در محیط سازمانی برای عواملی مانند محدودیت، منابع و خواسته های خارجی و ادراک کارکنان از رئیس ستاد که ممکن است عملکرد را شکل دهند، محاسبه می شود. برای این کار، ما چند پیش بینی نظری، از جمله: وابستگی سازمانی بین کارکنان کاخ سفید و رئیس ستاد را بیان کردیم، که آیا یک بحران بزرگ در طول مدت تصدی رئیس ستاد اتفاق افتاده و آن شیوه در کدام توافق ریاست جمهوری ممکن است به یک رئیس خاص تفویض شود. با توجه به وابستگی، ما انتظار داریم که شرایط سازمانی کارکنان در قوه مجریه، در رابطه با آنچه رئیس ستاد در کاخ سفید انجام می دهد، ممکن است درکی از نفوذ رئیس ستاد را تحت تاثیر قرار دهد. به ویژه، در زمان وابستگی به رئیس ستاد، احتمالا تلاش های رئیس ستاد نیز بیشتر دیده می شود، برای نمونه در شرایطی رئيس جمهور از کمک و مشاوره، رئیس ستاد بهره می برد.

با توجه به ترکیب کنگره، رئیس ستاد در یک زمان از دولت منشعب شده (دارای چند قوه) در بخشی کار می کند که بیشتر مشغول به مذاکره با طرفهای مخالف قانونگذاری است نه مانند کسانی که با حمایت اکثریت در قوه مقننه به رئيس جمهور خدمت می کنند.
بر این اساس، چالش های اضافی مواجه شده با رئيس جمهوری که تحت دولت منشعب شده (دارای چند قوه) خدمت می کند ممکن است به وابستگی بیشتر به رئیس ستاد منجر شود، که درکی از نفوذ رئیس ستاد باید افزایش یابد. علاوه بر این، اگر یک رئیس ستاد در زمان یک بحران بزرگ سیاست خارجی خدمت کند، چنین رویدادی ممکن است تأثیر قابل توجهی در شیوه ای که رئيس جمهور و اعضای اصلی دولت تصور شده اند داشته باشد.

عموما صحبت شد، که ما انتظار داریم که کارکنان کاخ سفید در زمان بحران به احتمال زیاد برای تجمع در اطراف رئیس ستاد، وحدت و یکپارچگی در گروه را نمایش دهند، در نتیجه سطح نفوذ رئیس بیشتر درک می شود. در نهایت، گسترش توافق عمومی راجع به کل عملکرد شغلی رئیس جمهور، نیز ممکن است ادراک یکی از کارکنان را که مرتبط با عملکرد رئیس ستاد باشد را تحت تاثیر قرار دهد. در واقع، اگر رئيس جمهور محبوبیت فوق العاده بالا (یا پایین) تجربه کرده، کارکنان ممکن است چنین ارزیابی هایی را برای آن نقشی که رئیس ستاد در کمک به اداره دولت ایفا کرده است، قبول داشته باشند.

تماس با ما

جهت ارتباط با مدیریت، ارسال انتقادات و پیشنهادات و نیز ارسال مقالات و اخبار حوزه سیاست گذاری می توانید با نشانی الکترونیکی زیر تماس حاصل فرمایید .

info@ippra.com

ایپرا تلاش خواهد کرد، در کمترین زمان، به مکاتبات شما پاسخ داده و ترتیب اثر دهد.

درباره ما

 تارنمای «تجزیه و تحلیل سیاست گذاری عمومی» (ایپرا/Ippra) پایگاهی تخصصی است جهت استفاده اساتید، دانشجویان و علاقه مندان حوزه سیاست گذاری عمومی که با هدف توسعه و ترویج گرایشات سیاست گذاری در حوزه فرهنگ، سلامت، علم، صنعت و تجارت فعالیت می کند. در این نشانی اینترنتی می توانید خبرهای سیاست گذاری داخل و خارج از کشور را دنبال و نیز مقالاتی در زمینه بهترین نمونه های سیاست گذاری ایران و سایر نقاط جهان را، مطالعه کنید. ایپرا همچنین، برگزاری دوره های آموزشی و پژوهشی، کلاس ها و مجموعه های کارگاهی مرتبط با این حوزه را برای ادارات، سازمان ها و نهادهای دولتی و خصوصی تضمین می کند.