Login Register

ورود به حساب کاربری

نام کاربری
رمز عبور *
مرا به خاطر بسپار

ایجاد حساب کاربری

Fields marked with an asterisk (*) are required.
Name
نام کاربری
رمز عبور *
تکرار رمز عبور *
پست الکترونیکی *
تکرار پست الکترونیکی *

خیزشِ حاشیه

محمدرضا مرادی طادی: خسته بودم؛بس بسیار. اگرچه شبِ قبل را در احیا و مغازله و معاشقه با ملکوت سپری کرده بودم ولی صبحگاهان، به عادتِ مالوف، به زمانِ مشخص، بیدار شدم. پلک‌ها سنگین بود و نای گشودن نداشت. امّا، وقتی از لای پلک‌های نیمه باز به ساعت نگاه کردم دیدم که ساعت زمانی را نشان می‌دهد که یک و نیم هزاره از روز به صلیب کشیدن مسیح در کوچه پس کوچه‌های کوفه گذشته است و عجیب آن بود که هنوز آن تن مقدس بر آن دارِ جهل باقی مانده و کسی را یارای لمسش نبود، آری، بیست و یکم رمضان بود در پانزده قرن پس از هجرت.

از چند هفته قبل به رسم این یکی-دو ساله تَنی چند از عزیزان و بزرگانِ دریادل برنامه‌ای را برای کمک به فقرا و دستگیری از ایتام تدارک دیده بودند و امسال نیز قرار شده بود که بمانند پارسال در روز شهادت مولی برای این مهم اقدام شود. در یکی از پارک‌های جنوب غربی تهران قراری مقرر شد و راس ساعت در آنجا، همگی، جمع شدیم. بعد از جا به جا کردن اثاثیه به سمت مقصد به راه افتادیم.

حدود سی کیلومتری که از پاساژها، مال‌ها، برج‌ها، پنت هاوس‌ها و تجملات شهر تهران فاصله گرفتیم به منطقه‌ای خاورشهر نام داخل شدیم و با عبور از خیابان اصلی در انتهای این شهر کوچک به منطقه‌ای رسیدیم که در غیاب فانُون یادآور «دوزخیان روی زمین» بود.

این منطقه متشکل از چندین کورۀ آجرپزی است و محله‌ها را نیز به نام همین کوره‌ها می‌شناسند. در هر محلَکی چندین بیغوله آباد ساخته شده که معمولاً متشکل از چند خانۀ شکسته- بسته است که انبوهی از جمعیت در آن زندگی می‌کند. البته این انبوهِگی بازنمایی از زندگی نیست بلکه به صراحت شکلی از حیاتِ نباتی است.
خانه‌ها غالباً از هر امکاناتی تهی هستند. چند گلیم بر روی زمین یک اجاق خوراک پزی (معمولاً به شکل پیک-نیک)، یخچالی مستهلک و تلویزیونی دست دوّم، کل مایملک آنها را تشکیل می‌دهد. تعداد زیاد فرزند، لباس‌های بی‌رنگ و رو، خانه‌هایی که از هر گونه رنگِ زندگی بی‌بهره است و چهره‌های آفتاب سوخته‌ای که بی‌لبخند تنها بر تو زُل می‌زنند مشخصۀ این جامعۀ ملعونان زمین است که در فاصلۀ کوتاهی از امّ القرای جهان اسلام لشکری از بیکاران و مفلسان و تباهیان را تشکیل داده‌اند.

به این بیغوله که وارد می‌شوی سخن ویرژیل بر فراز دروازۀ دوزخ بر آن نقش بسته است: «ای کسی که پای بر این مکان می‌گذاری، فکر هر رستگاری‌ای را از سر برون کُن!». تقریباً هیچ چیز در اینجا بواسطۀ مناسبات انسانی توضیح داده نمی شود. هیچ نظمی اخلاقی‌ای وجود ندارد. در هیچ خانه‌ای نه مُهر و جانمازی دیدم و نه حتی نشانی از تمسک به معنویت. تقریباً حتی یک جلد قرآن هم ندیدم. دامنۀ ملکوت تا بیش از مرزهای این شهرک بسط پیدا نکرده و اهالی آن هم به دنبال آن نگشته اند. در مقابل، گام‌های بلند و سنگینِ اخوان الشیاطین تمام بند بند این بیغوله آباد را پُر کرده است. در اینجا امرِ استعلایی در تمامی اَشکال آن به پایان رسیده لذا به قول داستایوفسکی هر کاری مجاز است و منع و نهی‌ای وجود ندارد.

در تمام آن منطقه حتی یک انسان هم دیده نمی‌شود، هرچه بود جمعی از «باشندگانِ جونده» بود که می‌خوردند تا زنده بمانند و بر مبنای غریزه و اصلِ لذت، تناسل می‌کردند.

هویت، شخصیت، معنویت، فرهنگ، موسیقی، هنر، ادبیات و دیگر فُرم‌های تصعیدی لیبیدو اینجا هیچ معنایی نداشت. تنها چیزی که در اینجا انسان را توضیح می‌داد «مناسباتِ وحش» بود.

جماعت برای آن که اندکی بیشتر از هدایایی که ما برای آنها جمع کرده بودیم و تلاش داشتیم تا عادلانه به ذی‌حقّان برسانیم بیشتر بهره‌مند شوند، به هر گونه دروغ و دَلنگ، فریبکاری، قسم و آیه به خدا و مقدساتی که علی‌الاصول برای آنان معنایی نداشت، گریه و زاری و التماس متوسل می‌شدند. غرور و عزّت نفس واژگانی بودند که در این زبان ترجمانی نداشتند. در چنین سامانی از زیستن هر آن چه که مقدس بود پیشاپیش هتک حرمت شده بود. شرطِ بودن را تنها اصل تنازع بقا شکل می‌داد.

دمای هوا قریب به چهل درجه بود و زبانم از خشکی و تشنگی به سقِ دهان چسبیده بود. آدم‌ها، معماری جُرمزایِ فضا، مناسباتِ حیوانی‌ای که بر این گلۀ زنده حاکم بود، و التماس‌ها و گریه‌ها و دست‌هایی که دراز شده بود و تو را در مقام الوهیت می‌نشاند، در کنار این گرمای کُشنده و صدای قهقهۀ شیاطینی که در باد می‌پیچید و تمامِ باورهای معنوی تو را به سُخره می‌گرفت، همه و همه، چنان بی‌تابم کرده بود که مطمئن بودم به افطار نخواهم کشید و بی‌تردید نقش زمین خواهم شد. با این حال تا هفت شب آنجا ماندیم و بعد با همسر و سه دیگر از دوستان، به عنوان حلقه‌ای از این جمع، عذر تقصیر خواستیم و زودتر از آنها از تجسّد جهنم بیرون زدیم.

از سر جادۀ اصلی، به محض آن که ماشین پیچید، افق تهران پیدا شد. با خود می‌اندیشیدم که این جمعیتی که امروز دیدم بخشی از لشکر گرسنگانی است که آمارهای رسمی عدد بیست و سه میلیون را برای آنها گزارش کرده‌اند. ارتشی از سازه‌های زنده که در حاشیۀ ایران امروز زیست می‌کنند و غیر از زنده بودن هیچ نظامی از باورها را مدّنظر ندارند. با خود می‌اندیشیدم که اگر به قول فوکو سوژۀ مدرن جز با حاشیه نشین‌های‌اش نمی‌تواند توضیح داده شود ایران امروز را نیز بدون این لشکرِ بی هویّت‌هایِ جونده نمی‌توان تحلیل کرد. انسانِ مدرن فوکویی عقل را با جنون، سلامتی را با نظام درمان و بیماری، و امر بهنجار جنسی را با انحرافات جنسیتی فهم و ادراک کرده بود، و امروزِ ما نیز، همین متنی که به آن می‌بالیم، بالواقع صورت آراستۀ این حاشیۀ زیرین است. در این حاشیه هویت، اخلاق و معنویت پایمال امرِ حیات شده است. انبوهی از زیستواره‌ها که برای زنده بودن، برای بقای سازه‌ای که علی‌الاصول چیزی جز تداوم تغذیه و تناسل نیست، هر گونه ارزشی را انکار می‌کنند. انسانی که هویت ندارد، اخلاق برای او بی معناست، و از امر معنوی معنای مُحصّلی را درک نمی‌کند. از نظر سیاسی چنین بافتی یک بمب متحرک است. اگرچه فرض تغییر در ایران معاصر، بنا به شواهد میدانی، فرض معقولی نیست، اما احتمال شورش‌های کور شهری نیز منتفی نمی‌باشد و در چنین فرضی است که دو لایۀ بحران به یکدیگر می‌پیوند: شورش‌های شهری کور (متن)، و پشتیبانی این لشکر گرسنگان و بی‌هویّتان از این شورش‌ها (حاشیه)، منجلابی به وجود خواهد آورد که می‌تواند یک ساختار سیاسی گرفتار را تا مرز فروپاشی پیش ببرد. این بار این شُوریدن حاشیه علیه متن نیست که می‌تواند اضمحلال ساختار را رقم بزند، بلکه متن و حاشیه، هر دو با هم، علیه ساختار خواهند کوشید.

تماس با ما

جهت ارتباط با مدیریت، ارسال انتقادات و پیشنهادات و نیز ارسال مقالات و اخبار حوزه سیاست گذاری می توانید با نشانی الکترونیکی زیر تماس حاصل فرمایید .

info@ippra.com

ایپرا تلاش خواهد کرد، در کمترین زمان، به مکاتبات شما پاسخ داده و ترتیب اثر دهد.

درباره ما

 تارنمای «تجزیه و تحلیل سیاست گذاری عمومی» (ایپرا/Ippra) پایگاهی تخصصی است جهت استفاده اساتید، دانشجویان و علاقه مندان حوزه سیاست گذاری عمومی که با هدف توسعه و ترویج گرایشات سیاست گذاری در حوزه فرهنگ، سلامت، علم، صنعت و تجارت فعالیت می کند. در این نشانی اینترنتی می توانید خبرهای سیاست گذاری داخل و خارج از کشور را دنبال و نیز مقالاتی در زمینه بهترین نمونه های سیاست گذاری ایران و سایر نقاط جهان را، مطالعه کنید. ایپرا همچنین، برگزاری دوره های آموزشی و پژوهشی، کلاس ها و مجموعه های کارگاهی مرتبط با این حوزه را برای ادارات، سازمان ها و نهادهای دولتی و خصوصی تضمین می کند.